من و ایمان و دوچرخه

من و ایمان و دوچرخه

عبوری از یک شیار خلوت و هوایی در سیطره افسانگان
من و ایمان و دوچرخه

من و ایمان و دوچرخه

عبوری از یک شیار خلوت و هوایی در سیطره افسانگان

توحیدانه

در تفاوت شب و روز، بودن و نبودن سایه کافیست .

چشات قشنگ می بینه

چه سیب های قشنگی

بعدازظهری یه سری رفتیم خونه خاله کوکی، سیب آورد واسمون، یادم افتاد به "چه سیب های قشنگی" شما وقتی به یه سیب نگاه می کنین واقعا به نظرتون قشنگ میاد ؟ چه چیزایی رو قشنگ می بینین ؟

حیات نشئه تنهایی است

خب هر چیزی در ذات خودش تنهاس، مثلا همین سیب ذاتا با هیچ چیز دیگه ای یکی نیست، پس سیب تنهاس، خب به همین بیان، هر چیز دیگه ای هم تنهاس، حالا این حیات موجود، چطور از این تنهایی مادرزاد اجزای خودش، نشئه اس ؟

و میزبان پرسید قشنگ یعنی چه

میزبان خودمون هستیم، ما میزبان دل مون هستیم، راستی واسه من که تا حالا سوال نشده بود که اصلا "قشنگ" ینی چی، چطوریه که یه چیزی قشنگه !

قشنگ یعنی تعبیر عاشقانه اشکال

چطور می تونم سیبی رو با چشم عاشق نگاه کنم ؟ درستی این نیست ! باید حقیقت سیب رو دید و درک کرد باید حقیقت جو بود، چشم حقیقت بین لازمه نگاهیه که تعابیرش از مخلوق حق همه قشنگه، اگر بر دیده مجنون نشینی . . .

و عشق

تنها عشق تو را به گرمی یک سیب می کند مانوس

در هر سیبی و البته هر چیزی، گرمایی هست به نام حقیقت . و عشق دری هست که به حقیقت باز می شه، انس با سیب ینی . . .


اگه اینو اضافه کنیم که هر چیزی رو حق خلق کرده، و حق هم تنهاست، فک کنم میشه فهمید چطور حیات از تنهایی ازلی اجزای خودش به نشئگی رسید، و این تملیح به قرآنه که غیر از خدا هیچ چیز و هیچ کس باقی نیست "کل من علیها فان" حتی حالت ها و وضعیت ها هم فانی ان . . .

حرفام نصفه موند.


میثم به تضادی برخورد کرده، گیجه و دور سرش روزها می چرخن

معذرت اگه سر نمی زنه

تا بعد