من و ایمان و دوچرخه

من و ایمان و دوچرخه

عبوری از یک شیار خلوت و هوایی در سیطره افسانگان
من و ایمان و دوچرخه

من و ایمان و دوچرخه

عبوری از یک شیار خلوت و هوایی در سیطره افسانگان

شاید این آخرین جمعه من باشه

چه  پیانویی میزنه هوروویتز ^_^ ترکیب هوروویتز با شوبرت ^_^ چه ترکیبی ^_^

نه! من برای مردن آماده نیستم

حتی اگه این دری بروی من باز کنه که خدا عاشقانه پشتش منتظرم ایستاده باشه

خدایا من عمر نوح رو میخواستم  و میخوام

میخوام جریان داشته باشم و به همه سلام کنم با همه دوستی کنم به همه دست بدم همه رو بغل کنم همه رو ببوسم همه رو دوست داشته باشم به همه تقسیم بشم

آخ که چه سینه سنگینی دارم از اینکه نتونستم باخ بشم نتونستم سهراب بشم نتونستم برای خاک ارث بذارم

توصیه میکنم:

چیزی که نمیفهمید رو به خورد روح تون ندید

مسلما چیزای بی مزه و کم عمق نباید خوراک روح تون باشن

نخوانیم کتابی که در آن باد نمی آید و کتابی که در آن پوست شبنم تر نیست و کتابی که در آن یاخته ها بی بعدند

بیاید با هم یه قرار بذاریم، فقط همین یه قرار. و برای همیشه این قرار رو نگه داریم: برای دوست داشتن، هیچ فرصتی رو از دست ندیم.