من و ایمان و دوچرخه

من و ایمان و دوچرخه

عبوری از یک شیار خلوت و هوایی در سیطره افسانگان
من و ایمان و دوچرخه

من و ایمان و دوچرخه

عبوری از یک شیار خلوت و هوایی در سیطره افسانگان

مند؛ مندی

مند، چیه؟ تلفظش mand

مند یه پسونده که به بعضی کلمات اضافه میشه و قید ایجاد میکنه و یا در حقیقت باید بگم بند ایجاد میکنه. بند، به معنی بند رخت نه، بند به معنی اسارت. اسیر کیه؟ کسی که از اسارت نمیتونه خارج بشه، یعنی در یک محیطی قرار گرفته که بهش میگن اسارت یا بند.

اگه به کلمه قانون، مند اضافه کنیم این میشه صفت کسی که پای بند قانونه.

البته، پسوند مند، رو به معنی مالکیت آوردن ولی من قبول ندارم. مثلا آرزومند رو میگن کسی که آرزو دارد. ولی خب این فقط بیان قسمتی از آرزومند هستش و بیان کامل ترش اینه که آرزومند کسیه که بنده آرزوست. مثلا، پدر به پسر میگه: ای پسر من آرزومندم که تو جوانمرد باشی. در واقع، در این جمله داریم که پدر نه تنها آرزو داره که پسرش جوانمرد باشه بلکه به خاطر پسوند مند، پدر رو در قید رسیدن پسر به جوانمردی نشون میده.

خب ادامه ندیم چون بیشتر میره سراغ دستور زبان ^__^ در همین حد بدونیم که پسوند مند، ایجاد کننده بند هست.


خالق هستی، هستی رو در دو متغیر، به بند کشید. اول، مکان، دوم زمان. پس باید بگیم: هستی، زمان مند و مکان مند است. هستی چیست؟ همه چیزها.

اما چرا این رو گفتم؟ اهمیت زمان و مکان رو میخواستم در موردش حرف بزنم. نه اینکه بگم وقت با ارزشه ها! هست ولی الان حرفی در موردش ندارم.

ببینید در هر محیطی دو چیز وجود داره، ثابت ها و متغیرها. زمان هر لحظه تغییر میکنه و هیچ مکانی با مکان دیگه ای برابر نیست. پس زمان و مکان هر دو متغیر هستن.

اما ثابت ها چی هستن؟ همونایی که خدا میگه آسمان ها و زمین رو بر پایه اونها بنا کردم. نمیخوام الان اثبات کنم. کاری با اینها ندارم الان. میتونید یه سری به اونتولوژی بزنید و ببنید ثابت ها چقدر زیادن ^__^ اما برای اینکه گیج نشید یه مثال بزنم، خدا. خدا ثابته. هر جا باشی و هر چی باشی خدا تغییر نمیکنه. در هر زمان و مکانی خدا ثابته.


متغیرها (زمان، مکان) خالق شرایط هستند. شرایط، بله شرایط.


شرایط چه ارزشی دارن در حالی که ثابت ها تغییر نمیکنن؟ می تونی بگی (تو کافر باش، یا دیندار، هر دینی) که خوردن گوشت انسان مرده، چه حکمی داره؟ خب مسلما جوابش معلومه! اما میتونی بگی اگه در حال مرگ باشی از شدت گرسنگی، اون موقع چه حکمی داره؟

اینو بهش میگن ارزش شرایط.


امیدوارم دقیق بوده باشید.


می تونی بگی که بشریت تابع ثابت هاست یا تابع شرایط؟ آیا تو همیشه نفس میکشی؟ یا خیر، یک بار نفس میکشی و یک بار نفس رو فوتش میکنی بیرون! پس تابع شرایطی، چون نمیتونی همیشه نفس بکشی، تو تابع متغیرها هستی. یعنی تابع زمان و مکانی.


یه مورد استفاده:

تبعیت از شرایط، یعنی تبعیت از قانون. زکات دادن یعنی همین، تابع شرایط باش، وقتی مالی داری که مدت ها ازش استفاده نکردی خب بخشی از اون مال رو بده به کسی که از داشتن اون مال محروم بوده. همیشه که نمیتونی نفس بکشی، یکمیشو فوت کن! بخدا خیلی آسونه فلسفه احکام دینی! اگه یکم دقت کنیم می بینیم واقعن پرداخت زکات و خمس و اینا، نه تنها ضرر نداره بلکه منفعت داره! گفتش که اگه دست هاتو مشت کنی، خاک پست رو هم نمیتونی برداری!


اونایی که فک میکنن اسلام رو محمد آورد! خب اشتباه میکنن، محمد اسلام رو نیورد، اسلام رو نشون داد، معرفی کرد گفت ایناهاش اینجا بود کور بودید نمی دیدید!


اون چیزی که اسلام رو از سایر دین ها جدا میکنه اینه که موضوع انتخاب جلودار، توسط خدا مطرح نشد. توسط یک انسان مطرح شد و محمد، علی رو معرفی کرد. اما در دین های دیگه، اینطور نبود و جلودار کسی بود که خدا اونو انتخاب می کرد.

کور نباشیم، الان جمهوری یعنی همین! کدوم کشوری در دنیا هست که از اصول اسلام استفاده نکرده باشه؟ آختالاپاتالاتوف آباد روسیه هم همینطوره!

اسلام گفت، زمامند و مکانمند باشید. نگفت؟ حالا واقعن میخوای زمانمند و مکانمند نباشی؟ خ.خ.خ

یه چیز دیگه هم میخواستم بگم ولی زیاد گفتم از حو3له خارجه.