من و ایمان و دوچرخه

من و ایمان و دوچرخه

عبوری از یک شیار خلوت و هوایی در سیطره افسانگان
من و ایمان و دوچرخه

من و ایمان و دوچرخه

عبوری از یک شیار خلوت و هوایی در سیطره افسانگان

عاجزم که بی مزد برای تو حرکت کنم

اگه نویسنده می شدم ازم استقبال نمیشد شاید بخاطر اینکه قبل از نوشتن احتمالا قناعت رو یاد می گرفتم. اگه نویسنده شدید قناعت نکنید. قناعت قلم رو خواهد فرسایید.

اگه به قلم پر و بال بدید نوشته به خواننده شوق پریدن میده؛ و بدونید که پر و بال قلم تجارب نویسنده س. ناب ترین نوشته های بشر اونهایی هستن که در حین تجربه فراق نوشته شدن. برای تعالی قلم تجربه رو تعالی بدید.

روبروی یه آینه اونقدر خیره به خود بمونید تا یقین پیدا کنید این چهره هیچ جایی در نوشته شما نداره. از خودتون بگذرید وگرنه دامن نوشته رو به تصنع آلوده می کنید.

اگه از نوشته های دیگران می خونید حتما به سراغ نوشته هایی برید که علاقه ندارید در غیر اینصورت نوشته شما فرزند فلج مغزی قلم شما خواهد شد.

چرکنویس زاده نویسندگی است ولی روان نویسی فقط در بعدی از نویسندگی به دست میاد که چرکنویسی نفی می شه.

هر قیدی بین نویسنده و انتشار نوشته، زنجیری است که ذوق نویسنده رو به بند می کشد؛ چرا که هنر عرضه می کند تبعیت نمی کند!

با کنار هم چیدن کلمات، نویسنده پاش رو تو کفش خدا می کنه. نویسنده باید مقید به تعالی جامعه باشه؛ سرگرم کردن رو به عهده دلقک بذارید.

طبیعت نگاره مجسم درون آدم است. هر چه بیشتر سر به دامن طبیعت بذارید چشمه های بیشتری از درون رو پیدا میکنید.

فراموش نکنید که هیچ گوهری فراوان نیست؛ فراوانی دلیل بر حشو بودن نوشته هاست.

رویا ببینید. روان کننده حرکات قلم منطقی نویسنده خیال پردازیه. مراقب باشید که خیال پردازی مثل بالون سواریه؛ بالونی که اونو باد می بره اگه کنترلش نکنید.


دریانوردانی که به دنبال نجات خویش هستن چشم به رویت فانوس ها بستن و دریانوردانی که به دنبال اکتشاف هستن در دست فانوس دارند.