من و ایمان و دوچرخه

من و ایمان و دوچرخه

عبوری از یک شیار خلوت و هوایی در سیطره افسانگان
من و ایمان و دوچرخه

من و ایمان و دوچرخه

عبوری از یک شیار خلوت و هوایی در سیطره افسانگان

نوئه - دستتو دراز کن - چشمتو باز کن

نو ترین ساعات سال جدید رو تبریک می گم و براتون آرزو می کنم نگاهی نو و یا شاید نگاهی دیگر.


آری، شاید نگاهی دیگر

ما را به گرمی یک سیب آن چنان کند مانوس

که در حرارت آن دست و رو شوییم

و در رگ ها شاید، قطره ای از سبزینه

عشق به نورش کند ما را آفتاب گردان

هر چه باشد سپیدی امید یک شکوفه در سراشیبی تندباد

رنگین کمان آبستن خواب پرستو در لانه کوچ

وزن انحنای بیدی مجنون در مسیر ریشه های تمنا

آذرخش ترک خوردن تخم کبوتر در خاطره اول

اثر خشنودی دل در مسیر گنج های نا اندوختنی

و انار رنگارنگی دست بشر زیر شکاف ملکوت

فانوس بارآوری همت چک چکه است

افسون ستاره های سقف روزن روزن خانه دوست.


لذتی که بردم هدیه به شما

اول هفته که از کلاس بر می گشتم اینو دیدم و چند دقیقه ای رو لذت برم حسابی

دیروز صبح که میرفتم کلاس چندتا عکس ازش گرفتم. اینم یه هدیه به شما :)

دیگه کم کم داره نقطه عطف پریودیک طبیعت فرامیرسه :) عادت سبز درخت :)

اگه بدونی زیر این درخته که وایساده بودم چه بوی خدای توابی میومد

بین چند تا زنبور عسل که با این شکوفه های ماورایی گرم گرفته بودن و من، چه تبریک ها، چه خوش آمدها، چه حسادت ها و چه خوش بادها



درختی که شکوفه کرده، بخشیده شده ؟ خودش چی، خودشو هم بخشیده ؟

من که فک می کنم هر لحظه ای که از راه میرسه اولین حقی که به گردن ما داره اینه که تو اون لحظه شکوفه بزنیم، متولد بشیم تو اون لحظه.

زمانی برای بالا آوردن !

عجب وضعیتیه ! خوبه دیگه تا دیروز ارسال مقاله به الزویر افتخار و امتیاز داشت حالا نمره منفی حساب میشه و قراردادشونم با الزویر تمدید نکردن و خب وقتی که به مقالات این پایگاه دسترسی نداشته باشیم یعنی یه بخش عمده ای از تحقیق رو باید بیخیال بشیم ! میشه ؟!

آخرش کجا قراره بریم ؟ هر کی ما رو تحریم نکرده ما خودمون زحمت تحریمشو بکشیم :))

آخه به خاطر چهار تا کارشکنی که دست به تحریم نمیشن که ! مثه این تازه ازدواج کرده ها که به محض رخ دادن یه بحث کوچولو میگن ط ل ا ق !!!

بابا بی خیال :| کامآن

از یه طرف رهبری نظر به تولید علم داره از طرف دیگه آقایون ابزار تولید علم رو اگرم وجود داشته باشه نابودش می کنن ! اینو میگن ولایت پذیری ! تهشه ها

دسترسی به مقالات یکی از مهمترین ابزاهای تولید علمه که خب دست مریض ز ذ ظ اد (کدومشه ؟) به بهترین وجه ممکنه فراهم شده :))

خداییش خنده هم نداره من این :)) ها رو میذارم واسه چی


لا به لای اینا بگم که این تبلیغه هس که میگه "گوشیت اینترنت داره" خیلی حال می کنم :)

اگه دانشگاهی انتقاد نکنه کی بکنه ؟

واقعا که چه وضع حکومت نظامیی تو دانشگاه های دولتی برقراره، خداییش مگه نه اینه که گره مشکلات باید به دست علم باز بشه ؟

تو گروه کامپیوتر ما عزیزانی هستن که اون دورانی که تو {مرگ بر} آمریکا درس می خوندن و پهلوی {خائن} می رفت اونورا، این بندگان خدا برای اعتراض به وضعیت سلب آزادی تو ایران، خودشونو به مجمسه آزادی تو آمریکا زنجیر می کردن ... و همیشه پیوندشون رو با آرمان های انسانی برقرار نگه داشتن اما حالا جرات نمی کنن که سر کلاس مشکلات کشور که هییییچ مشکلات فنی و تکنولوژیکی رو تو کلاس به بحث بذارن !

خیلی وضعیت بدیه !

اگه دانشگاه منتقد نباشه کی نقادی بکنه ؟

اگه فرصت و اجازه نقد و انتقاد رو از دانشگاهی بگیرین اونوقته که بی بی سی میشه سخنگویی که مشکلات رو به گوش مردم می رسونه !

چرا اجازه می دین مشکلات از زبانی به گوش مردم برسه که اونو ندای بیگانه معرفی کردین ؟

چرا حق بررسی و طرح مسائل رو تو بحث های کلاسی از دانشگاهیا می گیرین ؟


عیار خالص

دیالوگ بین نوبوتادا و نیتن

سینمایی آخرین سامورایی

 

Nobutada: - Please forgive, too many mind

? Nathan:  Too many mind

Nobutada: Mind sword, mind people watch, mind enemy

Too many mind

No mind

Nathan: - No mind

 

شما رو نمی دونم ! اما من اینو خوووب فهمیدم که یک شرط به No Mind رسیدن، وفاداریه. رسیدن به آبی، بدون وفاداری محاله ممکنه.

 

یه روزی شعر و موسیقی ...

راجع به شهادت یکی از فرماندهان سپاه بود گویا ! که تی وی داشت از فرمایشان ایشون تو جبهه نشون میداد و خب نکته ای که من میخواستم بگم این بود که ایشون وقتی داشت به همرزم ها توصیه می کرد از شعر استفاده می کرد :) چیزی که به جرات می گم تو اجتماع کم کم داره از خط انزوا عبور می کنه ! من یکی از دلایل این مساله رو فقدان ابزارهای لازم برای درگیر کردن جامعه با ادبیات فارسی می دونم، یکی از نمونه هاش که قبلا وجود داشت و بعضا هم خووووبش وجود داشت موسیقی بود. موسیقی صداییه که از درون نوازنده به بیرون تراوش می کنه و البته این ندای متوازن ارزشی به اندازه معرفت نوازنده داره. دل روشن می خواد. قلب بیدار می خواد. بگذریم، مساله اینه که اقلیتی در روحانیت که گیر دادن به آلات موسیقی، فقط زورشون به موسیقی ایرانی رسید، از یک طرف در رو به روی موسیقی سنتی بستند غافل از اینکه موسیقی خارجکی دم در دیگه ای منتظره که رقیبش رو خودمون با دست خودمون از صحنه خارج کنیم تا به خودش خوش آمد بگه و گوش ایرانی جماعت رو از دامپس دامپس و تیپس تیپس پر کنه و این اتفاق هم به قدرت جهل اقلیت روحانیت رخ داد. و حالا یکی از ثمره هاش به چهره ادبیات و شعر ماست که به انزوا رو کرده و عنقریب که از کف بره.


یکی از دوستان بنده که نقاشه، می گفت که یک بار همچنانکه موسیقی سنتی گوش می کردم یک طرحی هم می زدم ... که وقتی به استادش نشون میده جواب میگیره که "حتما حین طرح زدن موسیقی سنتی گوش می دادی !"


موسیقی به قول اساتید، قابل سانسور نیست :) و در دم و در همه جا نفوذ می کنه و تاثیر می ذاره و تغییر میده و همگام می کنه. اون آزمایشات هادو که یادتون هست !


قبلنا که روضه خونی هم آدابش رعایت می شد هر کدوم از بازیگراش متناسب با نقشی که بازی می کردن، اون متنی که قرار بود بخونن رو تو یه دستگاهی یا آوازی یا یه گوشه ای اجرا می کردن اگه اشتباه نکنم عباس با آواز اصفهان بوده.


یکی از شاخص های اصالت فرهنگی هر کشوری موسیقی اون فرهنگ هستش. آی زورم میاد از این آدمایی که دم از ایرانی و فرهنگ ایرانی و کوروش و نمی دونم فردوسی این قبیل فرمایشات، می زنن اونوقت یه بار هم موسیقی سنتی حال نکردن :))

به امید روزی که روشناییش بر فقدان ابزارهای فرهنگی بتابه و سرهایی رو از انتهای مسیر سرافرازی، خاک، بلند کنه که ارزش های حقیقی رو به قله ها ببرن.