من و ایمان و دوچرخه

من و ایمان و دوچرخه

عبوری از یک شیار خلوت و هوایی در سیطره افسانگان
من و ایمان و دوچرخه

من و ایمان و دوچرخه

عبوری از یک شیار خلوت و هوایی در سیطره افسانگان

گیاه خیال من، قد بکش

هر کس جایی رو برای رسیدن در نظر گرفته و زندگیش رو داره برای رسیدن می گذرونه. میشه گفت رسیدن به اونجا داره زندگی رو سوهان می زنه یا عصن راه رسیدن به اونجا سوهان زدن زندگیه ~_~ زندگی کردن همه پتانسیل آدمه. همه چیزی که آدم رو از آغاز تا انتها در خودش جا میده تا حداکثر کمال رو بهش ارزانی کنه مثه جا دادن تنور به خمیر. جایی برای رسیدن، همممم، هر چقدر دورتر باشه زندگی بیشتر سوهان میخوره.

آیا زندگی به تنهایی معنی داره؟ یا در شرایطی که به یه آدم تعلق داشته باشه میشه تعریفش کرد؟ زندگی تو، زندگی من، زندگی یه آدم. زندگی در حالی که خودش متعلق به آدمه، آدم رو معنی می بخشه. آدم بدون زندگی، نوزادی هستش که به محض تولد می میره.

سوهانی که به زندگی میخوره عملا سوهانی هستش که به آدم میخوره.

جایی برای رسیدن برای بعضی ها نزدیکه و برای بعضی ها دور.

و من معتقدم اونچه که اونجا رو دورتر میکنه آرزوئه.

کی چه میدونه که وقتی خودشو صرف رسیدن به اونجا میکنه، در انتها قراره با سوهان خوردن، به چه شکلی در بیاد! گرچه همه به اون شکل انتهایی خودشون عشق و غرور می ورزن. اون رو حالت کامل و کمال خودشون میدونن ~_~

خدا توانایی آرزو کردن رو به آدم هدیه داد وگرنه هیچ مطاعی و هیچ طمعی در همه جهان ها انسان رو خودخواسته به دام کمال نمیتونست بندازه.

قد بکشیم به سمت خوبی ها مثه یه گیاه به سمت نور. خوبی ها رو سرک بکشیم. این کار مرز خیال های خوب رو گسترش میده. خیال رو عاشق خوبی ها میکنه. و یادمون باشه که خیال بستر آروزئه.

و آرزو کنیم ^_^ فقط یک آرزو. یک آرزوی دور.

چشم باز کن

من سال ها نماز خوانده ام.

بزرگترها می خواندند، من هم می خواندم.

در دبستان ما را برای نماز به مسجد می بردند.

روزی در مسجد بسته بود.

بقال سر گذر گفت:«نماز را روی بام مسجد بخوانید تا چند متر به خدا نزدیکتر باشید»!

مذهب شوخی سنگینی بود که محیط با من کرد.

و من سال ها مذهبی ماندم ، بی آن که خدایی داشته باشم.


به نقل از سهراب سپهری،

کتاب «هنوز در سفرم» به اهتمام پریدخت سپهری.

واقعا که از ماست

اف بر ایرانی جماعت. همین. دلار میشه 14 (عصن این جمله دلار چنده مزخرفه ولی دیگه شایع و رایجه بدبختانه) بعد کیف میکنیم که ماشینمون (اونی که داریم نه اونی که نداریم و قصد داریم بخریم) گرون شده. یه خنده از اون پایینای دل میکنیم اینجوری =) به به. مغازه داره کیف میکنه که 30 تا گوشی خریده بوده 50 تومن حالا شده 150 تومن بازم از اینا =) به به. از دلار که بگذریم، اگه تو یه رسانه غیررسمی آشغالی شایعه کمیاب شدن پیچ کمک فنر پیکان رو بخونیم هجوم میاریم هر چی پیچ کمک فنر واسه هر چی ماشین هست رو میخریم =) کیف میکنیم عصن. از همه میزنیم جلو به به. طرف (فامیل دورمونه) بالای 70 درصد جانبازی داره دو سه تا شغل داره خونه ماشین همه جوره تامینه. همه چی هم عمده میخره من جمله برنج. یادمه چند سال پیش شایعه شد که برنج هندی کمیاب شده به به =) فرصتی برای نشون دادن شعور و لیاقت ایرانی جماعت =) کیف میکردن ملت میرفتن تو صف می ایستادن و هییییی برنج میخریدن. این طرف هم خودش گفت که 7 تا گونی داشتیم مکررا هیییی رفتم تو صف و هییی برنج خریدم الان 20 تا گونی داریم به به =) درود به شرفت که نشون دادی ایرانی هستی. خودمون، منظورم از خودمون خود ملت هست نه دولت، به مسائل و مشکلات دامن میزنیم بعد شیعه علی هستیم که میگن دین فقط اسلام فرقه فقط شیعه علی. به منکر علی بگو نماز خود غذا (املاشو بلدم خخخ) کند خخخ واقعا غذاست این دولا راست شدن و عین غین کردن و بلغور کردن کلمات مبهم عربی نه عبادت. ایرانی بد، بمیر و مرز خریت و جهل رو به فراترها نبر خواهشا. مردشور خودمونو ببرن که به چه ستمگرایی رای دادیم (به خیال اینکه فلانی شعارش عدالته و یا فلانی به روابط دختر و پسر آزادی میده خاک بر سر خودمون خاک سیاه بر سرمون عه عه عه عه عه) که یوغ فرمانبری به گردنمون ببندن و هر غلطی میخوان با اقتصاد بکنن آب هم از آب تکون نخوره. از ما جیک از حاکم مجازات. در کمتر از یک دهه، ارزش پول توی جیبمون 8 برابر کم شده! به خدا قسم یه قرن دیگه مردم میگن این کاهش پول ملی در دهه 90 شایعه بوده است مگر چنین چیزی ممکن است؟ به قول یکی از بروبچز میگفت من دیگه ایمانم به امام زمون کامل شد چرا که اگه تو امریکا یک دهم این فجایع اقتصادی رخ میداد کلا نابود و محو میشد ولی اینجا آب از آب تکون نخورده مملکت مثه ساعت داره کار میکنه مگه میشه چیزی به جز قدرت ماورایی امام زمون رو تصور کرد که مملکت رو میچرخونه هاهاها

از این وضعیت استفاده کنیم و صفت «دنده پهن» رو شرح بدیم ههه دنده پهن به کسی میگن که هر چقدر میدوه بازم از تورم عقب میفته در این حال باز هم از اوضاع راضیه. ما رو به بدبخت و خوار بودن خو دادن.

نقدینگی و بی عرضه گی

نمیتونن برای صرف نقدینگی جهت ایجاد کنن و نمیتونن برای نقدینگی محل خرج پیدا کنن تنها راه چاره رو در این می بینن که نقدینگی رو کم کنن. از اونجایی که روشون نمیشه حقوق ها رو کم کنن خخخ دیگه والا این یکی رو روشون نشد خخخ ارزش نقدینگی افراد حقیقی رو کم میکنن با افزایش نرخ دلار. تنها قدرتی که میتونه ارزش ریال رو کم و زیاد کنه عاغایون هستن که هر بار یه بی انصاف پیدا میشه و به بهانه ای این کار رو انجام میده. این جدیدترین شیوه در کاهش نقدینگی یه جامعه س که تنها و تنها از عهده عاغاهای ایرانی بر اومده و بس. تاریخ به خودش چنین تدبیری ندیده.

پایان سال 96 شما 100 میلیون تومن و یک قدرت خرید مشخصی داشتی الان هم 100 میلیون تومن داری اما قدرت خریدت 60 درصد کاهش پیدا کرده. این دقیقا همون اتفاقی هست که وقتی نقدینگی هات کم بشه رخ میده. فرض کن 100 تومن داشتی الان 40 تومن داری، 60 درصد قدرت خریدت کم شده. گفتن اگه نمیتونیم پول مردم رو ازشون پس بگیریم، در عوض، میتونیم ارزشش رو کم کنیم، نمیتونیم؟ میتونیم یوهاهاها به قول اون قبلیه: میشه... چرا نمیشه؟ خخخ میشه :))

بعد جالبه که حتی با این کار هم تز مسخره شونو که میگه «افزایش نقدینگی باعث افزایش تورم میشه» رو نتونستن دفاع کنن و عن قریبه که ایران از شدت تورم یا بترکه یا به مرز بی وزنی برسه و بره بالا خخخ

اگه تورم هنر میبود قطعا ما بازم آخرین می بودیم از بس لایقیم لامصصصب پفففف

نقدینگی کویت چند برابر ایرانه؟ تورمش چقدره؟ سرانه ش چقدره؟ دهک هاشون چطوره؟ رفاه اجتماعیشون مگه از اسکاندیناویایی ها بالاتر نیست؟

به قول سهراب: «چیزهایی هست که نمیدانم، میدانم که...» منم میدانم که تنها موردی که باعث شد اینشتین کران حماقت بشر رو مشرف به بی نهایت بدونه چهره جهل ایرانی جماعت بود که از پس تیپ حسابی (از پیشرفته ترین نوع ایرانی) مشاهده کرده بود خخخ

مرز کفایت در حماقت به دورترین فاصله ممکن توسط ایرانی جماعت فرستاده شده و قطعا پس از چند میلیارد سال آینده و تداخل دو کهکشان راه شیری و اندرومدا باز هم ایرانی ها مدال تیتانیوم و ابرقهرمانی این فیلد رو حتی به اعراب جاهل تر از خودشون هم واگذار نخواهند کرد.