من و ایمان و دوچرخه

من و ایمان و دوچرخه

عبوری از یک شیار خلوت و هوایی در سیطره افسانگان
من و ایمان و دوچرخه

من و ایمان و دوچرخه

عبوری از یک شیار خلوت و هوایی در سیطره افسانگان

آب را فاصله می جوشاند نه آتش

بسم الله الرحمن الرحیم


عشق و شباب و رندی مجموعه مراد است            چون جمع شد معانی گوی بیان توان زد



عشق دلیل و چرای راهه، از اونجا که حافظ میگه "به کوی عشق منه بی دلیل راه قدم"، معلومه دیگه یه دلیلی باید باشه که راهی پیموده بشه، و سختی ای تحمل بشه

قرآن: ما هیچ پیامبری بر قومی نفرستادیم مگر آنکه همراه آن پیامبر، رنج و سختی فرستادیم .

راهرو باید امتحان بشه، همینطوری که نمیشه از عشق دم زد و گفت من عاشقم و من سینه ام سوخته و تا استخونای سینه ام جزغاله شده و من از جیب هام همینطور عشق میریزه . . .

ای آنکه به تقریر و بیان دم زنی از عشق

ما با تو نداریم سخن خیر و سلامت

این راه که یه دلیل خفننن می خواد مثه عشق، چی چی هست اصلا ؟ هومممم ؟

راهی نیست ! یه جور، شدنه !

میگن یارو دیوونه شده،

عصبی شده،

مریض شده،

نونوا شده نون می پزه،

آشمون شور شده، 

بدبخت شدیم رفت !

یه شدنی مثه همین شدن ها .

پس نه قله ای هست، نه سیمرغ گنده ای، باید به یه مرزی برسیم و خودمون رو تا ته ایثار بکشونیم .

یه فیلمی گذاشت جمعه بعدازظهر، مردی بنام هیرو، آخر فیلم مبارزه هیرو با استاد ژاپنی رو دیدین ؟ ژاپنیه چشاش رو کور کرده بود و زن و فرزندش رو کشته بود که تعلقات دنیوی نداشته باشه، آخ از افراط و تفریط :(  اما هیرو خودش به دلیل کمک به مردمش، از اون چیزایی که دوست داشت، خودش رو دور نگه داشته بود، زن و فرزندش رو دوست داشت اما برای کمک به مردمش،دور از خانواده اش افتاده بود و این دوری، هیرو رو تا مرز رسونده بود . هیرو به هماهنگی دست پیدا کرده بود .

اگه کتری نبود هیچ آبی بجوش نمیومد، آب روی شعله میریخت و شعله رو سرد می کرد، دوری اگه نباشه و اگه دریچه خدا تاریک نباشه، دیگه کسی به مرز نمی رسه و عشق مثه دخترای عرب به محض تولد زنده بگور می شد

خب فچ کنم دیگه "دلیل"، بودن عشق ثابت شد .


گفتم هیرو و استاد ژاپنی هر کدوم به مرحله ای رسیده بودن، هر کدوم قدرت هایی رو داشتن، اما نطفه اصلی رو هیرو داشت . هیرو از ابتدای فیلم مدام پیشرفت می کرد و قوی تر میشد، تا رسید به مرز .

و رسیدن به مرز رو میثم میگه "رندی"

بشد به رندی و دردی کشیم نام و، نشد . که اگه میشد همه چیز سرد و خاموش می شد، پس نخواهد شد .

این شعر حافظ کلا یه دم غمناکی داره، و این دم غمناک سعی می کنه که خواننده رو توی خودش غرق بکنه تا نکته مهمی رو که حافظ پشت این دم غمناک، پنهان کرده، فاش نشه، و این نکته مهم : عشق صدای فاصله هاست .

رندی رو قبلا گفته بودم که یعنی داشتن اشراف کامل به منطق راه و اجرای این منطق .

یه جوجه گنجشک نمی تونه پرواز کنه، تا وقتی که پرواز رو یاد نگیره تا وقتی که قدرت بال هاش به اندازه ای نرسیده که بتونه اون رو از زمین بکنه، پرواز بی پرواز .

یه گنجشک کامل بخوبی می تونه پرواز بکنه، رندی مثه منطق پروازه . یه پرنده برای پرواز باید منطق پرواز رو رعایت بکنه .


خب دیگه بریم سراغ شباب خان ;)

شباب رو گفته بودم مسئله اختیار و قدرت عمل .

چرا هم اختیار و هم قدرت عمل ؟

ببین خاموچی تو الان اختیار داری که دزد باشی =)، و فرض می گیریم که خاموچی می خواد بره بانک، دزدی =) اما قدرتش رو نداره ! پس اگه یه نفر دزد بانک نیست، معنیش این نیست که نمی خواد دزد باشه و دزد بودن رو انتخاب نکرده .

اختیار فقط قدرت انتخاب رو میده، اما توانایی انجام عمل رو باید به دست بیاریم .

هنرمندان شباب رو به جوانی معنی می کنن اما بنده به مسئله اختیار و قدرت عمل تعبیر می کنم، درسته که شباب یعنی جوانی اما تعبیرش توی این شعر، جوانی نیست !

حافظ از جوانی حرف می زنه چون جوان قدرت داره می تونه انتخاب بکنه که کدوم کار رو انجام بده، از یه پیرمرد که نمیشه انتظار داشت موهاش رو سیخ بکنه و ژژژل بزنه و شرت و جوراب بکنه و بره تو خیابون با موتور هوندا تک چرخ بزنهو . . . =)

پس باید هم اختیار در انتخاب وجود داشته باشه و هم توانایی انجام عمل انتخاب شده، که این رو حافظ گفته شباب .

حالا اگه کسی با توجه به دلیلش راهی رو انتخاب بکنه و درصدد باشه که توانایی رفتن راه منتخبش رو پیدا بکنه و همه بایدها و نبایدهای راه که همون منطق راه هست رو بهش مشرف بشه و عمل بکنه، به شرطی که دلیلش همون نطفه اصلی باشه : گوی بیان توان زد .


به اذن خدای ستار و غفار، پست بعدی در مورد:

گر چه فکر بکر او پیرایه بندد چون عروس

ماکیان کز زور مستی خایه بندد بی خروس


داشتم به معانی مختلف سلام فچ می کردم که یادم افتاد دکتر شریعتی، گفته بود :

زندانهای مختلفی در زمان شاه بود، یکی از این نوع زندانها، به شکلی بود که زندانی رو حدود چهل روز و یا بیشتر، توی زندان انفرادی حبس می کردن و مدام صداهایی که خودشون می خواستن رو برای فرد محبوس پخش می کردن، که دکتر شریعتی میگه این صداها جنبه تغییر اعتقادی و روانی داشت و اصلا منطق کارشون این بود که می گفتن اگه آدم رو حدود 40 روز توی شرایطی دلخواه قرار بدی، مثلا توی شرایطی مشابه زندان انفرادی، بعدا هر چی خواستی می تونی به روحش تزریق بکنی، براحتی !

بعد دکتر شریعتی میگه تنها چیزی که باعث میشد اونها نتونن به نتیجه دلخواهشون برسن این بود که ما زندانی ها نماز می خوندیم و این ارتباط با خدا باعث می شد که تنهایی رو بشکنیم و از حصار ایزوله کننده ای که می خواستن ایجاد کنن، فرار کنیم .

در ادامه دکتر شریعتی گفته بود که سلام های آخر نماز، یعنی شکستن تنهایی، چون داریم با سلام دادن، کسی رو مخاطب قرار می دیم، پس دیگه تنها نبودیم وقتی که سلام های آخر نماز رو می گفتیم !

خب این یکی از دیدهایی که می تونیم به سلام های آخر نماز داشته باشیم، البته من وارد بحث سلام های نماز شدم و صد البته وارد بحثی شدم که دوزار سوادشو ندارم، پس برمی گردم یه پله عقب تر، معانی مختلف سلام .

وقتی به کسی سلام می کنیم، که اصلا سلام کاملترش اینه "سلام علیکم"، بر تو باد سلام

بنده به دیدگاه اول سلام و دیدگاه دومی که شریعتی بیان کرده بود، می خوام یه دید دیگه هم اضافه کنم، و بگم سلام یعنی "بشکن"، و یعنی زانوی "من" رو، روی خاک بذار .

کفش های مرا تا تکامل تن انگور، پر از تحرک زیبایی خضوع کنید


هوممم خضوع ! آشنای گمشده !

ما آدما اینقدر مغروریم که حتی در مقابل تصویر خودمون توی آینه هم، تکبرمون رو از روی پوستمون بر نمی داریم !

قرآن: و ما یعدهم الشیطان الا غرورا .

شیطان، انسان رو به هیچ چیز دعوت نمی کنه و به هیچ چیز بشارت نمیده مگر، غرور ! 

آره درسته، حضرت آدم چون که سودای خدایی رو در سر پرورش داد، و رفت از میوه ممنوعه خورد که شیطان بهش گفته بود از این میوه بخور تا تو هم خدا بشی ! اونوقت این غرور کار داد دستش و اومد روی زمین که با تلاش و صداقت و توکل، غرورش رو در زیر سایه "اسلام عزیز"، به بندگی تبدیل بکنه . همین .

شاید واسه همینه که توی نماز وقتی شهادت دوم رو می دم، اول می گم "عبده" و بعدا می گم "رسوله" !!!


حالا بذارین خودم برم تو آینه، غرورمو متر بکنم، ببینم چند هزار سال نوریه !


در ره او چو قلم گر به سرم باید رفت             با دل زخم کش و دیده گریان بروم


4 مرداد 1388

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد