من و ایمان و دوچرخه

من و ایمان و دوچرخه

عبوری از یک شیار خلوت و هوایی در سیطره افسانگان
من و ایمان و دوچرخه

من و ایمان و دوچرخه

عبوری از یک شیار خلوت و هوایی در سیطره افسانگان

تیغه فطر

عقلم بدزد لختی، چند اختیار دانش

هوشم ببر زمانی، تا کی غم زمانه


روزه تو عید فطر گناهه، قیچی ناگهان امتداد خنک نفس ماه روزه است روز دل گیریه، تازه داشتم با رمضون رفیق میشدم .


عید فطر که میشه بوی امتحان از جریان زندگی میاد، دل آدم هم میگیره، ماه روزه تموم شد، دیگه قرار نیست سختی بکشی، عید فطر عجیب نهیب مرگ میزنه عجیب !


قدم های ماه روزه تو شب های آخر ماه کهنه، صدای کوک شدن ساز بندگی تو آواز اخلاص و صداقت و بعد تپش نفس هاش، از عمق آسمون رحمت تا گردنه قله های پست، بوی زبری دست عدالت علی میداد و حالا تو وسعت ناشناخته آزمون، امداد میده .

علامت با ماست .



ماجرای حسن خمینی، خاتمی و کروبی منو به یاد داستان پینوکیو، روباه مکار و گربه نره میندازه !


۳۰ شهریور 1388

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد