من و ایمان و دوچرخه

من و ایمان و دوچرخه

عبوری از یک شیار خلوت و هوایی در سیطره افسانگان
من و ایمان و دوچرخه

من و ایمان و دوچرخه

عبوری از یک شیار خلوت و هوایی در سیطره افسانگان

رزق ماست

چه اهمیت دارد

گاه اگر می رویند

قارچ های غربت


گاهی غربت زبر میشه، خفن :)

فکر می کردم که اطراف موجب احساس غربت میشه، یه جای تازه، یه جای جدید با آدمای خودش، اما الان می دونم که غربت رو ما خودمون انتخاب می کنیم و بعدشم می سازیم

وقتی همه تو دامنه، با زمین های حاصلخیزش، با گل و گیاه قشنگش :) زندگیشون رو گره می زنن، تو سفارش پخت قرمه سبزی تو کله کالت میدی و گردنت رو میگیری بالا تا نوک قله بیفته تو تیررس فرداهات، خب ! نقطه چین . . .


امروز تو دانشگاه دیدم یه دوستی تقاضای جابجایی داده بود، دیدم اگه باهاش جابجا کنم برام خیلی بهتر میشه، مسیرم نزدیک میشه، خلاصه پیگیری کردم و دیدم منعی هم واسه جابجایی نیس =)

 . . .

بعد رفتم شرکت، خفن گرسنه بودم که حسن غذا آورد و گفت که چقدر اتفاقی این غذا رو از رستوران آوره ! و حالا شده قسمت میثم !

میگن هوالرزاق :)  راس میگن انگار !

تازه حافظ جونی هم میگه

مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد

نقش هر پرده که زد راه به جایی دارد

خب . . .

میثم هم قید جابجایی رو زد !



۶ مهر 1388

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد