من و ایمان و دوچرخه

من و ایمان و دوچرخه

عبوری از یک شیار خلوت و هوایی در سیطره افسانگان
من و ایمان و دوچرخه

من و ایمان و دوچرخه

عبوری از یک شیار خلوت و هوایی در سیطره افسانگان

عینک آفتابی

از بس خدا نزدیکه و چشای من دوربین شده یا شایدم به خاطر عینک آفتابیه که زدم، دنبال خدا می گردم با دست کشیدن رو زمین - دور و برم .

نظرات 3 + ارسال نظر
madam سه‌شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 19:30

man y jorayi bi netam:D namordam:D vali roo b motam y jorayi:D

اِ تو که زنده ای ;)
من گفتم چند روز دیگه حلوا خورونه :دی

خاموش جمعه 25 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 06:23

هنوز داری می گردی؟!!!

پیدا کردن خدا مثه پیدا کردن خورشید تو روز و پیدا کردن دوزاری رو فرش نیس ! اگه یه بار پیدا می کردی و تمام، یا اگه مثه چراغ می گرفتی دستتو راه میفتادی شب رو از وسط نصف می کردی، لازم نمی بود که سهراب متکلم، روشنایی قصور تکلمش رو تو توصیف عشق به جای توصیف لحظه های عاشق، نمایان کنه .

خاموش یکشنبه 6 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 00:51

این یعنی احساسش می کنی.. نگران نباش.

دونت ووری ;)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد