من و ایمان و دوچرخه

من و ایمان و دوچرخه

عبوری از یک شیار خلوت و هوایی در سیطره افسانگان
من و ایمان و دوچرخه

من و ایمان و دوچرخه

عبوری از یک شیار خلوت و هوایی در سیطره افسانگان

آخرش نفهمیدم سوگواره یا جاوید

بازم، باز این چه شورش است ...

ینی مردش نبود از نمی دونم این آقایون، از اون آقایون، یکی بیاد بگه واقعنی این چه شورش است؟

وعه!

خسته نشدین از این عزاداریا؟

کسی هس که به من بگه این حسین که براش عزا! به پا می کنن با اون حسین زنده جاوید چه نسبتی داره؟ برای جاودانگیش عزا به پاس؟

وقتی حرف از عدل بشه من که یاد علی میفتم خب این فضله دیگه، ولی متعسفانه وقتی حرف از آب و تشنگی میشه یاد حسین میفتم! تو هم همینطوری؟ بجای اینکه وقتی حرف از جاودانگی میشه یاد حسین بیفتم! چرا؟ از بس حقیقت عاشورا در پرده موند و آقایون بجای اینکه پرده رو بزنن کنار، پرده رو کردن تو چش و گوشمون! ... رازها در پرده، ما بر پرده زیورها زدیم همینه دیگه!

عی بابا دست از سر حسین بردارین. بذارین حسین رو به لااقل به فرزندی علی بشناسیم تا اونچه که شما هی تو تریبونا ناله کش می کنینش.

گفتش که ما را به چراغ تو امید نیست آدرس مده لطفا!


نظرات 2 + ارسال نظر
Goddess پنج‌شنبه 23 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 16:11

اون حسین که براش عزا به پا می کنند هنوز مظلومه که اینطوری معرفیش میکنن.

هومممم °_°

Goddess پنج‌شنبه 23 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 15:56

سلام
یادم نبود که یه زمانی اسمم Goddess بود!
وبلاگت با اینکه متروکه شده ولی هنوز سالمه و در حال حرکت، مثل قدیما...هنوز دارای از پله ها بالا میری

مرتوکه که بود •_• عما پله ها رو امیدوارم - خوشبینم - عما خس.تم —_—
بعضی وختا به نظرم میاد که پله ها رو اوردم پایین بجای اونکه اونا منو ببرن بالا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد