من و ایمان و دوچرخه

من و ایمان و دوچرخه

عبوری از یک شیار خلوت و هوایی در سیطره افسانگان
من و ایمان و دوچرخه

من و ایمان و دوچرخه

عبوری از یک شیار خلوت و هوایی در سیطره افسانگان

فیس تو فیس

سمجم؟

شاید! ولی حتما ناچار هم هستم! و خب باهاش رودرو شدم ^__^

خسته هم هستم، و خیلی هم رفتم تو صورتش ^__^

تو نبودی و من با نبودنت گلاویز شدم ~__~

نباختم؛ واقعیت قانونی بود که تو رو با من نپذیرفت ~__~

چرا که تقسیم تو بر من خطایی نابخشودنی در منطق خشک ریاضی بود V__V

هیچ، همیشه برازنده من بود؛ کو آگاهی من؟

نظرات 1 + ارسال نظر
خاموش پنج‌شنبه 7 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 02:10

با یه سری چیزها باهاس کنار اومد به جای اینکه رودررو شد! اگرنه کمر آدمو خم می کنه!

با حرفت موافقم. دقیقا میشه صنعت ایگنوریسم ^__^
و با یه چیزایی باید روردرو شد! اگه ایگنورشون کنی زانوهات تو مردابشون فرو میرن!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد