من و ایمان و دوچرخه

من و ایمان و دوچرخه

عبوری از یک شیار خلوت و هوایی در سیطره افسانگان
من و ایمان و دوچرخه

من و ایمان و دوچرخه

عبوری از یک شیار خلوت و هوایی در سیطره افسانگان

زیباترین زن هستی می بودم،

به شکل کلمه «جوی» توجه کن؛



من اگه زن می بودم، خودمو تو این هنر پیدا میکردم و بس. اما ای بسا حیف که فرصت آرایش به من داده نشد ^_^

و ای دو صد چندان بیشتر حیف که فرصت عادت کرد که در کف فرصت نشناس بخار بشه. و همیشه فرصت شناس ناکام و خورنده افسوس ...

بگذریم،

من اگه زن می بودم آرایشم رو از این هنر الگو می گرفتم. و اون زن زیباترین شکل هستی رو متجلی می کرد ~_~


ارجاع: فکر میکنم این عکسی از دستخط کورش آزادی است.

نظرات 12 + ارسال نظر
صالحه جمعه 9 مهر‌ماه سال 1395 ساعت 20:53

همیشه اینچنین خوب و خفن...

بلی بلی
جمله را باس یادداشت کنم که"شکست خوردن اشکال نداره ندیدن یا نفهمیدن شکست اشکال داره.قال میثم هو"

حالا بیا و منو به شاگردی قبول کن استااااد!!

توهم:)))
تو نیز...:)))

نه نترس من ضد ضربم موج منفی دریافت نمیکنم

تنکیو وری مااااچ =)
ها یره حال کردی یره
باشه چون یره خل و یره چل و یره گلی هستی باشه یره
خودتی! من که نمیدونم چیو میگی توهم و تونیز - عصن آینه D:
---
این یکی رو موافقت نیسم. این همه هم ور زدم تازه =)

صالحه جمعه 9 مهر‌ماه سال 1395 ساعت 00:28

صاعر!!!!
خوبم...
تو خوبی؟

ینی نتیجه مطلوبت نبود:D
چرا همه جا و همه وقت شکست خوردی؟؟
یه شکست هایی دوست داشتنیه:))امیدوارم شکستای تو از این نوع باشه:)))

گریز و تعقیب؟؟
چه حالیه؟؟من فرار میکنم؟؟


من روانی یه جفت گوشم ...
یکی مثل من هیچ وقت نتونه دست از صحبت بکشه!!
و من حس منفی ندیدم...
امیدوارم توهم ندیده باشی:)))

خوب و خفنم ^_^
من زورم این شکلی نبود گلی
شکست خوردن اشکال نداره، ندیدن یا نفهمیدن شکست اشکال داره
گریز و گریزان =) تو که غزال تیزپایی D:
تنها چیزی رو که میتونم به جرات بهت قول بدم که شاگردم هم حساب نیستی، وراجیه ^_^
توهم کوجا بوده گلی، فقط ترسم رو گفتم @_@

صالحه پنج‌شنبه 8 مهر‌ماه سال 1395 ساعت 15:14

خستگیات در شه:))

خدا بهترینه یا بی نهایت!!!؟؟؟
الان جوابم خدا است...
و حتا از اون بالاتر الله بهترینه!!
یه گوشه از ریشه های الله رو با معنیش شنیدم فهمیدم که
چقدر خدا الله بهش میاد...

میدونی این چیزیه که هرقدرم بدویی نمیرسی بهش
برا اینکه ما محدود ماده و واژه و این لحظه ایم
اما خدا نه و محدودیت من برا درک کامل خدا مشخصه

ببین درسته که همه چیزو در بر میگیره
ولی از طرفی هم سبحانه از هر بدی ها
این چیزیه خدا دیکته کرده بهمون که تو هر نماز میگیم
سبحان الله والحمدالله و لااله الا الله و الله اکبر

ینی نمیدونی چی لازم داری؟؟
من الان خوابم میاد خواب لازم دارم!!!
الان گشنمه غذا لازم دارم!!
نیاز بسته به موقعیت فرق مبکنه و به نظرم خدا به خاطر همین اکبر بودنش فوقالعاده بودنش بی نهایت بودنش میتونه نیاز منو در هر زمان و مکان براورده کنه...اگر خیر باشه و ب صلاحم

و اینکه میگی خدا در عادی ترین چیزه...
میتونه درست باشه ولی عادی ترین چیز میتونه فوق العاده ترین چیزو زیر مجموعه یخودش قرار بده؟؟
بنظر من در بزرگی کوچیکی وجود داره
ولی در کوچیکی بزرگی نه!!

به.به صاعر چطوری ^_^
عه؟ خستگیا خودت درشه D:
با طرح اون سوالا و عصن این قبیل سوالا، سعی داشتم که تو رو متبنه کنم به ناروشنی هایی که چون اونها رو بدیهی میدونستی، ایگنورشون کرده بودی. البته من شکست خوردم ^_^ اعتراف میکنم اگرچه قابل اظهار نیست اما من خودمم شکست خورده ام، همه جا و همه وقت ~_~
این گفتگوی شیک دو نفره ما (که ازت ممنونم ادامه میدی) حالت گریز و تعقیب به خودش گرفته! میترسم از اینکه بجای خوب، تاثیر منفی بهت القا کنم!
ممنونم =)

صالحه دوشنبه 5 مهر‌ماه سال 1395 ساعت 22:34

خسدم میثم خابم میاد
ولی عالی ام هااااا خیلی خب فقد خسدم
تو چوطوری؟؟

اره راس میگی... ممکنه طرحمون غلط باشه!!!
پس باس هر خطی ک میکشیم بریم ب خدا نشون بدیم بپرسیم. درسده؟؟

(البته اون گریزی ک به پاشه زدی باس بگم دین ما ک بقول خودت حواسش ب ناخن پامونم بوده حتما نقطه تعادلم در نظر گرفده این ک من بلد نیستم دلیل بر غلط بودن دین نمیشه...
در اسرع وقت پاسخ این سوالو سعی میکنم بیابم... کمی ک وقتم ازاد بشه و برنامم درست مییرم دنبالش)

خطاطی هایی ک من دیدم اولش با مداد طرح میزنن شایذم من اشتباه میکنم!!

شایدممممم
خدا گفده باس برسی ب من حالا میخای ازین راه برو یا ازین راه این هنر منه ک راهمو نزدیک کنم یا دور...

میثم امیدوارم جواب این مجهولا رو ی روزی بدم...


منظورم از فوق العاده برا خدا بی نهایت بودنشه فک کنم بی نهایت بهترین لغته براش
اونقدر بی نهایت ک همه چیزو در بر میگره و اونقدر عمیق و طویل ک ذهن من نمیتونه بهش برسه...
و گوشه ای ازونو ببینه...
یه بینهایت عالی.... که من و هراونچه ک لازم دارم توش هست...

گل شبدر چه کم از لاله ی قرمز دارد؟
چشم ها را باید شست... جور دیگر باید دید...

هنوز هم نمیتونم ربطشو به اینی ک میگی پیدا کنم
میشه بگی چطوری تفسیرش میکن برا خودت؟
کروکی بکش لدفا

(اول کامنت خسده بودم و چشام خمار بود الان باز گرد شده و هشیار.... خدا نکنه با یکی سر بحث باز شه!!! )

عه! منم همینجوری ام شاید یکم خسته تر از تو D:
من زورم این نبود که دین اسلام غلطه ها، گفتم دین ما طرح عوضی و وارونه ایه. هر وقت براش جواب پیدا کردی، برای تکلم گفتارت رگ قرمز پهن میکنم ^_^
گلی، «طرح» چندتا معنی داره، الان که از مداد گفتی، معنی دیگه ای رو بهش اشاره کردی
من که میگم تو گلی، آره همینه، هنر ماست که راهمونو از کجا پیدا کنیم
منم امیدوارم، هربار هم سعی میکنم یه سیخونک بهت بزنم که راحت نباشی D:
خب عدد p هم بی نهایته! میدونی چیه صالی گلی، یه اصل تو دنیا وجود داره به نام «کلمه». وقتی روش دقیق بشی اونوقت لطافت گفتار رو براحتی میتونی درک، نقد و ستایش کنی. الان گفتی بهترین لغت، و اگه من بپرسم: «خدا» بهترین لغته برای خدا یا «بی نهایت» بهترینه؟ جوابت چیه؟ ^_^
همه چیزو چطور دربر میگیره، در حالی که، من هم باید از سر شاخه درخت توت بخورم و هم مسیر جاده رو ادامه بدم؟ تو جاده س یا سر شاخه؟ اگه همه چیزو در بر گرفته، چرا از من حرکت خواسته؟! و اگه همه چیزو دربر گرفته، چطور فوق العاده س در حالی که اغلب چیزها عادی هستن؟ ~_^
نمیدونم! شاید منم با تو موافق باشم که ذهن نمیتونه بهش برسه، بهش فکر نکردم!
مگه از هر چی که لازم داری آگاهی؟ چطور اینو میگی؟ یا داری «فکر» دیگران رو نقل میکنی یا خودت درک کردی. اگه خودت درک کردی، پس اول بگو چه چیزایی لازم داری؟ که همشونو اونجا دیدی.
چشوم ^_^ میکشم.
اینطور در نظر بگیر، گل شبدر مجاز از عادی هاست و لاله مجاز از فوق العاده ها. سهراب اشاره میکنه که چرا دنبال فوق العاده ها میرید، همون خدایی که اونجا هست، تو عادی ها هم هست. مساله رو روشن میکنه: «ما دنبال خدا نمیریم، دنبال فوق العاده ها میریم». از اینرو، خدا رو هم فوق العاده فرض کرده ایم. اگه از من سوال کنی، میگم عادی ترین چیز، خداست.
واو چشم خمار @_@
مرسی ~_~

صالحه دوشنبه 5 مهر‌ماه سال 1395 ساعت 17:27

طرح همون راه درسته
اگه این جوی رو کوروش خان از رو طرح نمیکشید ک انقدر قشنگ نمیشد
همینو من بنویسم بدون طرح ؛بذاری زیر افتاب در میره خرچنگاش!!

طرح اینه دیگه...همینه ک باعث زیبایی میشه و برای زندگی زیبا نیاز ب طرح درست داریم:)
طرح همون پیمان روز السته...

و
فکر نمیکنم فوق العاده بودن خدا رو از خدایی خارج کنه...
فوق العاده و بی نهایت بودن خدا مارو سیراب میکنه...
چون خدایی ک فوق العاده نباشه نمیتونه نیازهای ناتموم ما رو ارضا کنه

اما اراستان قران رو من خودم قبول ندارم...
تمییز و زیبا بودنش خوبه چون محتواش ارزشمنده... اما نه اونقدر جینگیل پینگیل اویزونش کنم ک بمونه رو طاق و خاک بخوره:)

ادم تو ی مسجد تمیز و مرتب دنج
حال دعاش بیشتره
تا ی مسجد پر از جینگیل پینگیل ...
حس معنویت قاطی دنیا و مادیات میشه...

این بحثش از فوق العاده بودن خدا جداس بنظرم!

منظورت چی بود ازاین بیت سهراب!؟
باید ب کجای اعتقادات ما راه پیدا کنه؟!

چطوری صالی ماصالی =)
اگه طرح درست نباشه چی؟ مثه طرح دین ما که منو تو بلد نیستیم، هسته اصلی و مهمترین پیام عملی دینمون رو که تعادل هست، پیاده کنیم!
اتفاقا کوروش خان از روی طرح نکشیده! دقیقا تخیل خودشو پیاده کرده ^_^ و بخاطر همینه که زیباست ^_^
طرح پیمان روز السته؟! صالی گلی، اینجوری نیست ~_~ عصن یادآوری همین پیمان به بشر، دلیل رسالت بود!

شاید تصوری از کلمه «فوق العاده» داری که من درک نمیکنم. پس اینو بهم توضیح بده که من زورت از فوق العاده چیه.
فکر میکردم، این قطعه شعر سهراب، در خلاف فوق العاده بودن خدا باشه @_@

ممنون =)

صالحه جمعه 2 مهر‌ماه سال 1395 ساعت 17:33

خوب بعله این ماملا طبیعیه که تو اگه از رو طرح نکشی یه چیز زشت درمیاد!!

خدا در درون ماست!!
با زیبایی هم فامیل نیست!!
زیبایی کوشه ای از فوق العاده بودن خداست

چرا اینطور فکر میکنی؟ مگه طرح چی داره؟

به جون صالی، چون زدی تو کار ادبیات اینو بهت میگم، وگرنه نمیگفتم:
فوق العاده بودن، خدا رو از خدایی خارج میکنه، نمیکنه؟
چه کردن با ما که فک کردیم قرآن رو باس مزین کرد به جلد «فوق العاده» و گذاشت تو طاقچه! (این فقط یه مثال بود)
پرسش سهراب رو بخاطر اینکه فکر کردیم بدیهیه - گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد - هرگز اجازه ندادیم که برای جواب گرفتن، به اعماق اعتقادات ما نفوذ کنه.
مچکرم ^_^

صالحه جمعه 2 مهر‌ماه سال 1395 ساعت 01:47

خخ همیشه خفن باشی:))

نمیدونم چه پیش نیاز هایی داره؟؟
دیدن زیبایی پیش نیاز میخاد؟؟؟
باید "چش " داشته باشی دیگه که ببینی!!
حالا چشم دل..چشم سر...چشم دیدن
به گمونم...

خوب اره..
قبول دارم...
بی رنج نمیشه که...
ولی خب ما پشتمون به خدا گرمه:))
یه دوستی میگفت
مومن در مقام رضا ست
و دردی براش وجود نداره!
چون اولا راضی به رضای خداست
دوما (یادم رفت دوما شو:/ )
ولی خب مهم همون اولا هس دیگه شایدم دوما مهم بود الان یادم نی!!!
بهر حال نیگا چی میشه خو؟؟؟حافظه ماهی قرمز بهتر از حافظه منه!!
درکل تا خدا هست دگر غصه چرا؟؟
حکایت درد کشیدن ما تو دنیا حکایت رنج فراغ کشیدنه عاشقه
سختی میشکه که برسه و میدونه که میرسه:))
پس همین رنجشم
رنج نیست که پودر قنده:))
ته دلنت قنج میره باهاش

شایدم درست باشه قلم بودن ما
با این تفاوت که ما هم قلمیم هم خطاط
روز الست رفتیم پیش خدا اجازه گزفتیم خدا جون میشه من از این طرحای قر دار خوشگل بکشم؟؟
خدا هم گفده بکش بنده ی من ولی مواظب باش دواتت خوش نشه!!
مواظب باش قلمت نشکنه...
اگرم شکست بیا پیش خودم اصل اورجینالشو بدم بت:))

خوفناک باشی همیشه =))
زیبایی رو اگه میشد دید که کسی بجز از زیبایی، از چیز دیگه ای نمیگفت صالی گلی
مومن در مقام امنه از نظر من T_T
خدا که هس، اما کجا هس مهمه! فک نمیکنی با همون زیبابینی فامیلی نزدیک داشته باشن؟
روز الست گفتیم ما یگانگی تو رو می بینیم و در دنیا محقق میکنیمش.
خدا هم گفت اگه تو این خط حرکت نکردی پشتت گرمه به دوزخ خخخ

صالحه چهارشنبه 31 شهریور‌ماه سال 1395 ساعت 20:43

خوبم خوبی؟

اخه خدا جان کوجا دلش میاد ما رو مث این قلما رو کاغذای روغنی بکشه!!!که دل و جیگرمون ریش شه؟؟؟؟

ما یه چیزی داریم به اسم اختیار که قلم نداره
قلمو یکی باس دستش بگیره بکشه رو کاغذ تا خط بذاره...

اما شاید خدا یه قلم داده دست ما که ما بکشیم:))
قلم ما چیه بنظرت؟؟

و بنظرم این فرض که ما اون جوی پر قر و ناز باشیم خدا کشیده باشه بیشتره تا قلم بودنمون؟؟؟!!!
یه جوی جاری:)))


سپاس از توضیح کامل و جامعت:)))

خفنم صال ماصالی T_T
چه قشنگ میگی ^_^
اگه اینطوری تصور کنی که قلم مختاری هستی. شرط زیبا اثرگذاشتنت چیه؟ بجز اینه که در اولین قدم باید «زیبا» رو مشاهده کنی؟ مشاهده «زیبایی» چه پیش نیازهایی داره؟
حالا از اون تصور بیا به واقعیت نگاه کن، آدم هستی. آدم بودن شامل قلم بودن هم هست ^_^
که گفت سعدی نظر بر رخ خوبان خطا باشد - خطا بود آنکه نبینند روی زیبا را
آدم با خدا در عالم ذر یا همون روز الست عهد بست:
مقام عیش میسر نمی شود بی رنج - بلی به حکم بلا بسته اند عهد الست ^_^

چه خوب که گفتارم برات کاربرد داشت ~_~

صالحه یکشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1395 ساعت 01:16

خوب پس برو سجده ی شکر به جا بیار که تو رو نمیکشن:))
من یه الهی شکر از ته دلی نثار خدا جان کردم به خاطر این نعمتش...
میگن خدا نداده هاتو شکر همینه هاااااااااا
الان فک کن قلم میشدیم آسفالت بودیم رسما
الهی شکر
و
اینکه خدا رو در خط و خطوط بر رقص و قر دار قلم بینی
دل پر شوری میخاد هااا
دمت گرم و سرت خوش باد

خط اخر جوابت!!!
من:
o-O
به لغت نامه هم رجوع کردم گفد منم چیزی حالیم نی!!
دهخدا و عمید و معین و برو بچ
بعد عمری زندگی شرافتمند
اون دنیا شرمنده شدن!!!

فقط فک کنم منظور اینه که از خط چش بگیر تا طرح حنا روی پا
ی چی تو همین مایه ها؟؟؟
یا برم نظریه های بعدی؟؟؟؟

چطوری صالی جون ^_^
«که تو رو نمیکشن:)) من یه الهی شکر از ته دلی نثار خدا جان کردم به خاطر این نعمتش... میگن خدا نداده هاتو شکر همینه هاااااااااا الان فک کن قلم میشدیم آسفالت بودیم رسما»
اینطور فکر میکنی که ما الان نقش قلم خدا رو بازی نمیکنیم؟ عهدی که تو عالم ذر بستی رو یادت هست یا فراموش کردی؟
من فقط دم از این حرفا میزنم، اگه اهل عمل بودم که اهل حرفش نمیشدم. دمت داغ و جوشان باد=)
امتناع و افتنان = پس زدن و دلربایی کردن = همون دافعه و جاذبه میشه گلم. امتناع از ریشه منع و افتنان از ریشه فن، مثه مفتون، مثه فتانه ^_^

صالحه شنبه 27 شهریور‌ماه سال 1395 ساعت 16:43

مثلا برا خط چشم میخاستی از قر جوی استفاده کنی؟؟
یا کجا دقیقا؟؟

ولی خطاطی اگه اون صدای رو اعصاب کشیده شدن قلم رو صفحه نبود من یقینا عاشقش میشدم
هنر فوق العاده ایه

«اون صدای رو اعصاب کشیده شدن قلم رو صفحه»
اگه بجای قلم، منو میکشیدن روی صفحه، تا ذوق خطاط رو به به کمان و نقطه تبدیل کنم، از درد خدا رو کافر میشدم!
اثر باقیمونده از قلم، تجلی زیبایی خداست ^_^
در ره او، چو قلم گر به سرم باید رفت - با دل زخمکش و دیده گریان بروم
مرسی
---
نه فقط از خط چشم تا ایمای چشم، که، از خط امتناع تا انحنای افتنان ^_^

تنها دوشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1395 ساعت 23:52

:)))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))
برو خدایت را بسی شکر کن که زن نیستی! چراهایش بماند:/

اوهوک =)
حیف شد که آرایش مال زن شد خخخ اگرچه ابهت به مرد رسید ^_^

نگار یکشنبه 7 شهریور‌ماه سال 1395 ساعت 00:30

شمااگرزن بودید احتمالا الهه ی زیبایی هامیشدین!!

البته باید 8 بار دماغمو میذاشتم زیر دستگاه تراشکاری :دی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد