من و ایمان و دوچرخه

من و ایمان و دوچرخه

عبوری از یک شیار خلوت و هوایی در سیطره افسانگان
من و ایمان و دوچرخه

من و ایمان و دوچرخه

عبوری از یک شیار خلوت و هوایی در سیطره افسانگان

رومی یا زنگی خالص

یهو به فکرم رسید که چطور موسی وقتی خدا تجلی میکنه نمی میره! باید بگیم چه قلب وسیعی داشته چقدر باز بوده چقدر صاف بوده که این بار رو تحمل میکنه یا اینکه باید بگیم چه دل سنگی ای داشته چقدر نالطیف بوده که این فشار روش اثر کاری نمیکنه!؟؟

حالا خواستم بگم این مصرع چقدر کشنده س، موسی بود بیهوش میشد یا نه، نمیدونم! ولی منو مملو میکنه از حس آرزو کردن. یعنی همچین «جانا»یی ممکنه وجود داشته باشه؟ تو سرزمین رویاها یا ناشناخته ها؟ یا اینکه هست ولی دلی برای گم شدن تو افسونش نیست؟

به زلف سر کجت جانا گمشده دلم


نظرات 7 + ارسال نظر
نگار جمعه 19 شهریور‌ماه سال 1395 ساعت 13:41

دیگه اینقدهم شکست نفسی احتیاج نیست
.....

آره باااووو! فوضول کدومه، ای گرامی ^_^
شما دوست بزرگواری هستی ~_~

نگار پنج‌شنبه 18 شهریور‌ماه سال 1395 ساعت 15:00

شمااستادادبیات فارسی نیستین عایا؟؟
سوال یک فوضول بیچاره

نفرمایید خواهش میکنم! شما بزرگواری دوست عزیزم.
از ادبیات چیز قابلی سرم نمیشه دوست گلم، من فقط یه تحصیل کرده آی.تی هستم که بیکارم و بیعار نیستم =)

نگار پنج‌شنبه 18 شهریور‌ماه سال 1395 ساعت 09:48

شومادیگه

=)
استاد هم شدیم دیگه =)

نگار پنج‌شنبه 18 شهریور‌ماه سال 1395 ساعت 00:02

باتشکر ازتوضیحات جامع ومفیدتون استاد...

استاد کیه؟!

نگار چهارشنبه 17 شهریور‌ماه سال 1395 ساعت 20:27 http://beach2016.blogsky.com

ا۱-مامن واقعا متوجه نشدم.
۲-تاحالا کیهان رونخوندم.فقط ازجنجال برانگیزی هاش شنیدم.
۳-چنین رفتاری ازشما به من اعتماد به نفس کاذب میده
راستش شمانسل سوخته (پدرو مادرم مثلا)زندگیتون روگذاشتیدپای ماها.که تجربه های تلختون رونشده باشیم.
اونوقت یه نسل مغرور لوس ازآب دراومدیم که خیلی ادعامون میشه
یه پاگوریل واسه خودمون
البته استثنا هم وجوداره (منظورم نیس که خودم جزگروه استثنا هستم)
...بازهم میگم صبرحضرت موسی روتوچه زمینه ای میگید
واصلاازعنوان منظورتون چیه

کاذب که اشکال نداره، ما همه اینجا شخصیت های کاذبی هستیم عصن ^_^
عه! اشتباهی فک میکردم که کیهان هم میخونی D:
جالب بود @_@ نمیدونستم اینارو در مورد نسل های بعد از خودم !_!
صبر آقا موسی رو نگفته بودما! بذار ببینم چی گفتم عصن =)
گفته بودم تحمل! درواقع اونموقع کلمه بهتری تو ذهنم نبود! الانم اون کلمه ای که میخوام بگم تو دهنم نمیچرخه!
---
تجلی خدا برای موسی، همون چیزی هست که تو قرآن گفته شده. تفسیر میکنن میگن مثه یه صاعقه که به درخت میخوره و موسی از هیبت اون اتفاق بیهوش میشه. خب من حرفم این بود که دو حالت رو میشه برای قلب موسی در نظر گرفت:
1. قلب موسی خیلی وسیع و باز بوده که تجلی عینی و مستقیم خدا رو تحمل کرده
2. قلب موسی اونقدر بسته و سنگی بوده که حتی تجلی عینی و مستقیم خدا رو براحتی هضم کرده
---
عنوان؟ یه ضرب المثل داریم میگه: یا رومی رومی یا زنگی زنگی، شاید اینو قبلا نشنیده باشی، یه جستجویی بکنی معنی و مورد کاربردش رو پیدا میکنی. اینجا استفاده کردم واسه اینکه حرف اصلی ضرب المثل اینه که میگه: یکی از دو حالت رو انتخاب کن. اینجا هم موسی رو گفتم که دو حالت میتونه داشته باشه. ربطش این بود.

تنها چهارشنبه 17 شهریور‌ماه سال 1395 ساعت 07:57

من زیستنم قصه ی مردم شده است!
یک تو وسط زندگیم گمشده است:/

و یا شاید، یک تو زندگی ام را به باد داده است :)

نگار سه‌شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1395 ساعت 16:16 http://beach2016.blogsky.com

من ازهمین تریبون اعلام میکنم هرمطلبی که شمابنویسید روبایدبارها بخونم تابفهمم تا منظورشما چیه
والله که درسطح سواد من بی سوادنیستن
الان خیلی خواسته ی زیادی بپرسم
اینی که میگیدخداتجلی میکنه یعنی چی
عنوان روکه کلا هیچی ازش نفهمیدم

اوهوک! حالا واقعن یه بی سواد قدیمی همچون من اینو بگه میشه یه فکری به حالش کرد. شما که خودت یه پا استادی =] کیهان میخونی =] من تو همون فارسی دبستان استپ کردم =))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد