من و ایمان و دوچرخه

من و ایمان و دوچرخه

عبوری از یک شیار خلوت و هوایی در سیطره افسانگان
من و ایمان و دوچرخه

من و ایمان و دوچرخه

عبوری از یک شیار خلوت و هوایی در سیطره افسانگان

سوتک باخ

بی هوس تو، فاتح دانشمندی درخت ها می شدم... ولی،

من ناپرهیزگار هوس ماندم و تو  پرهیزگار رقص تلمس.

آه بر من! که ایمان چرخ عقب دوچرخه ها را برای حسادت برگزیدم.

آی! ای نگارنده فصل!

سرود ابطال نگارش ایستگاه در طنین قلب من،

در کدامین دور به سبد ابتلای فصل خوانده خواهد شد.

نظرات 13 + ارسال نظر
صالحه جمعه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1396 ساعت 00:01

:)
عالی عالی ام غوطه ور در سیل امتحانات هفته پیش رو
زانوی وب بغل گرفتم:دی

چطوری رفیق شفیق؟؟؟

امتحان که اهمیتی نداره که D:
وب با کمال میل تو رو در آغوش میگیره V_V

خوبم و خفن T_T
سالی چطوریاس =)

صالحه چهارشنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1396 ساعت 14:42

عیال ;)
خودا رو شکر خوبی:))
منم خیلی طور ترم...

باز خوبه خودا رو شکر عیال میال بی عیال میال =))
میدونی که میدونم تو خیلی توری تری عما دوووچ دارم که ازت بپرسم چوتوری ^_^
چوتوری سالی =)

صالحه سه‌شنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1396 ساعت 23:04

سلام میثم عاغو
خوبی خوشی سلامتی خانواده اهل و عیال منزل کوچه دروهمسایه اب و هوا حال و هوا همه خوبن؟
خوب و خفنی؟؟

سلام ساله بانو ^_^
عیال؟ ‎:D
بقیه خوبن، منم خوفناکم ‎:-]‎
تو چوتوری تری ‎=]‎

نگار شنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1396 ساعت 23:14

موافقی ازاین بعد بهش بگیم کلبه سالی؟
کلبه اصطلاح مشهدی همون کربلاییه خودمونه فک کنم:|
کلبه بافتحه نه ضمه

یعنی میگی بجای سالی گلی بگیم کلبه سالی؟ سالی گلی قشنگ تر نیس به نظرت؟

صالحه شنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1396 ساعت 05:43

نمیدونم چ محلولی!
محلول سریه از قراری...
ی چن وختی هم هس فنجون دلمو شسته از ظرف شورش اویزون کرده
خبری از هیچی نیس!!

دعا خیر اوردم عاغو براتون:))

ههه =)
ظرف شکسته رو که آویزون نمیکنن ^_^

عصن قدوم شما دو عزیز نتیجه دعاهای خیر بوده ~_~

نگار جمعه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1396 ساعت 20:44

صالحه اینوچن روزقبل کربلارفتنت گفته بودی~•~
حالاجدی بگو
خداچه محلولی میریزه توفنجون دلت؟!!

اونی که کربلا رفته، چی واسه ما آورده ؟_؟

صالحه جمعه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1396 ساعت 16:07

نگار چطوری اینا رو یادته؟؟؟مرسی حافظه!!

اوفففییی عاغو دست راستتو بکش به سر ما
شاید ماروهم بیشتر دوست داشته باشه...

زیردست که به بالادستش نمیتونه دست بکشه گلی ^_^ کسی که دوستای گلی مثه سالی و نگارا داره، معلومه که خدا دوسش داره ~_~

نگار جمعه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1396 ساعت 15:33

به قول صالحه:خدادیوانه هارابیشتردوست دارد
خودم دیدم که هرروزتوی فنجان دلم محلول می ریزد~•~

شاید اینطور باشه که دیوونه ها رو بیشتر دوس داشته باشه، اما، منو بیشتر از دیوونه ها دوس داره ~_~
محلول چی چی میریزه؟ روان گردان که دیوونه بشی D:

نگار جمعه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1396 ساعت 15:09

دلخوش به خنده‌های منِ خیره سر نباش
دیوانه ها به لطف خدا، غالباً خوش اند...

پس برای خوشی، ما هم باس منتظر و ملتمس لطف خدا باشیم D:

صالحه جمعه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1396 ساعت 14:48

نگار جانم منم چارخط درمیون میفهمم!!ک اونم مطمئننا بگم یه چیز دیگه منظورش بوده!!
بعد از اینکه با میثم صوبت میکنم تا چند دقیقه با این مسئله"که چقدر سخته منظورتو نفهمن" فک میکنم و هی دلم براش میسوزه طفلکو رو!!

نگار جمعه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1396 ساعت 14:38

تادیشب نمیدونستم احوالات معمولیم هم خوب وخفنه
پسرخالم ازم پرسید:نگار؛خوبی؟!
یه کم فک کردم گفتم معمولی
گف چه چورمعمولی ای؟!!توکه به طورمعمول خوش خوشان هستی اگه حالت خوب نیس نگو معمولی
آدم دوچاردوگانگی میشه

=))
بابا خوش خوشان =)
خب پس صفر محور تو حدودای 50-60 مثبته D:

نگار جمعه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1396 ساعت 14:17

بسیارمعمولی:-)))))
یعنی بسیارخوب وخفن:-*

خعلی هم بهترتر =)
فقط از افعال معکوس که استفاده نمیکنی که D:

نگار پنج‌شنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1396 ساعت 20:55

صالحه من که نمی فهمم مسترمیثم چی میگه
توبیا !ترجمه کن(!)

=)
چوتوری آبجکم ^_^
ترجمه میخات اینا یعنی !_!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد