من و ایمان و دوچرخه

من و ایمان و دوچرخه

عبوری از یک شیار خلوت و هوایی در سیطره افسانگان
من و ایمان و دوچرخه

من و ایمان و دوچرخه

عبوری از یک شیار خلوت و هوایی در سیطره افسانگان

گذر و گذار

داشتم پروفایل هنرپیشه های بربادرفته رو نگاه میکردم، همشون فوت کردند بجز هویلند (بازیگر نقش ملانی). هر تاریخ مرگ از هر کسی رو که می بینم به فکر تاریخ مرگ خودم میفتم. چه شخصیت رعنایی داشت ملانی. بعد از خاله لیلای روزی روزگاری و Soseono خیلی وقت بود که شخصیتی منیع و بزرگوار در سینما و تلوزیون از زن ها ندیده بودم.

ما به مرگ خودمون بیشتر از هر چیز دیگه ای، حتی وجود خدا، ایمان داریم اما در مصرف وقت همیشه زیاده روی میکنیم.

من یاد گرفتم که برق فروتنی، چشم هیچ کسی رو خیره نمیکنه.

در مواجهه با فروتنان، بیش از هر زمانی، زمختی های قلبم رو لمس کرده ام.

فکر می کردم در نزد انسان، تفکر والاست، فهمیدن ارج دارد، تعالی تحسین برانگیز است. چه ریشه دار بوده م ههه!

روزی که باخ قطعه air رو می پرداخت، چقدر آکنده از ایمان به کارش بود؟ چرا من نیستم چرا من از داشتن چنین ایمانی محرومم و چرا من واکنده از کارم هستم!

نمیدونم باید چیکار کنم؛ و این شدیدترین عذابی بوده که در زندگی هزاران ساله ام کشیده ام.


میهمان می رفت به سر وقت فقیر، کوچ ناشیانه به سر وقت من.

نظرات 1 + ارسال نظر
صالحه دوشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1397 ساعت 13:12

خیلی سخت و کمه این باور...

دقیقا یاد اون شعر منسوب ب مولانا افتادم
روزها فکر من این است و همه شب سخنم....

مولانا میثم اصفهانی زاده یکی از روستاهای توابع ... D:

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد