من و ایمان و دوچرخه

من و ایمان و دوچرخه

عبوری از یک شیار خلوت و هوایی در سیطره افسانگان
من و ایمان و دوچرخه

من و ایمان و دوچرخه

عبوری از یک شیار خلوت و هوایی در سیطره افسانگان

پیامد انتخاب پایان ندارد

من یه آدم معمولی و پایین تر از سطح متوسط ایرانی جماعت هستم.

بعد از فراغت از تحصیل، دو مسیر شغلی برام میسر بود: دولتی و آزاد. یه موقعی به هر دوش فکر میکردم که هم یه شغل دولتی داشته باشم و هم یه شغل آزاد در کنارش. وقتی به مرحله انتخاب رسیدم، زمانی بود که هیچ فکر تازه ای در مورد شغل نکرده بودم و بنابراین همون ایده قبلی رو پی گرفتم. مدتی گذشت و نتونستم شغلی دولتی به دست بیارم. در اون موقع یه مقدار تغییرات داشت تو وجود من شکل میگرفت. شغل آزادی که از قبل بهش فکر کرده بودم رو برای اجرا برنامه ریزی کردم. فیلد تحصیلی و شغل مورد نظر یه مسائل خاصی برای خودش داشت. هنوز تغییرات در وجود من داشت ادامه می یافت. اینجا استپ کردم زدم روی ترمز. نمیدونم سنگینی چه فکری روی زانوی پای من افتاد و ترمزمو کشید فقط میدونم استپ کردم. مسائل ناجوانمردانه ای در پس شغل آزاد مد نظرم و همچنین تخصصم وجود داشت. در همین دوران بود که روزی دیدم روی خط قدیمیم که تو پرونده تحصیلیم به دانشگاه داده بودم یه تماس ناموفق ثبت شده. همیشه تماس های ناموفق رو خودم میگیرم تا اگه کسی کاری داشته بتونم باهاش صحبت کنم. بهش زنگ زدم، شنیدم: مرکز کنترل نمیدونم چی چی داده... یادم نیست دقیقا چی گفت فقط فهمیدم از مرکز مدیریت راهبردی افتا تماس گرفته بودن. با اپراتور صحبت کردم گفت نمیدونم کی بهت زنگ زده. مدتی گذشت و بار دیگه تماس گرفت و بار دیگه و بارهای دیگه و همش ناموفق (چون هیچ وقت اون خط قدیمم رو دنبالم نمیبرم). حدودا یک سال تا یک سال و نیم تماس میگرفت تا یکبار اتفاقی اون خط پیشم بود و صحبت کردیم و متوجه شدم که برای شغل نمیدونم چی چی به یه تحصیل کرده آی تی نیاز دارن. خب من رزومه نفرستادم. پی اون شغل نرفتم. نمیرمم. شباهت دلیلم برای رد این شغل و کنار گذاشتن اون شغل آزاد و عدم ورود به شغل دیگه ای مبتنی بر تحصیلاتم به اندازه پیوند بین دو برادره.

من یه آدم معمولی و پایین تر از سطح متوسط ایرانی جماعتم. بیکارم. درآمدی ندارم؛ امکانش بود و هست که داشته باشم. من فقط انتخاب کردم که به استثمار فکر کمک نکنم.

Smith: You must be able to see it, Mr. Anderson

!You must know it by now-

!You can't win-

!It's pointless to keep fighting-

?!Why, Mr. Anderson? Why? WHY DO YOU PERSIST-

.Neo: Because, I CHOOSE TO

همه اختیاری که آدم داره اینه که سر چند راهی ها امکان انتخاب کردن براش میسره. درستی راه صعب العبوری هستش که خیلی کمرنگه؛ لا به لای راه های راحت و پر رنگ و پر زرق برق که هر کدومشون به هزار دلیل موجه جلوه داده میشن مهجور و بی رهگذر گم شده. تو بحبوحه انتخاب راه نباید یادم بره که هیچ انتخابی از بین نمیره. انتخاب موجودیتی هستش که از لحظه خلق تا پایان جهان باقیست. انتخاب نامیراست. تولدش به اراده آدمه اما مرگ نداره.

نظرات 9 + ارسال نظر
صالحه سه‌شنبه 15 آبان‌ماه سال 1397 ساعت 23:25

الان چطوری؟

منم دلم تنگ شده
خیلی زیاد...

+
الان ی چیزی برام جالب شد ک
"میشه ما هدفی غیر از هدف خالقمون داشته باشیم"
وقتی میگه من شما رو افریدم ک بپرستید منو.
داره هدف خودشو میگه یا هدف میذاره برای ما؟

اینکه گفتی باید ب چطور زندگی کردن فکر کرد رو خیلی قبول دارم
اما اگ هدفی نباشه مسیری روشن نیست/چطور زندگی کردن هم.

العان هم مثه همیشه خوبم =)
تو چطوری؟
دلتنگی چیز خوبیه ^_^

پرستش هدف خلقت نیست چرای خلقته و البته چرای خلقت هم پرستش نیست بلکه بندگیه. بندگی خیلی وسیع تر از پرستشه. و دامنه ش اونقدر گسترده س که من بعید میدونم بشه به طور کامل بندگی رو تعریف کرد.

به قول دکتر شریعتی تو چگونه زیستن را به من نشان بده من چگونه مردن را خود خواهم آموخت. آره مساله اساسی همینه. چطور زندگی کردن.
من فکر میکنم چیزهایی هستن که در طول تاریخ بشریت همیشه در چگونه زندگی کردن مطرح بودن. راستگویی، امانت داری، وفای به عهد و چیزای دیگه... اگه کسی فقط به این فکر بکنه که حتی یه دروغ هم نگه متوجه میشه که اینطور زندگی کردن (زندگی بدون حتی یه دروغ) چقدر انجامش مشکله.

فلسفه به شناخت زندگی با عقل می پردازه و معرفت هم به شناخت زندگی با درنظر گرفتن ماورا می پردازه. ثمره هر دو اخلاقه. اگه به اخلاق نینجامه باید گفت ناقصن. و اخلاق همین چطور زندگی کردنه. همین بایدها و نبایدها.
اما تفاوت بین کسی که از فلسفه و معارف به اخلاق میرسه با کسی که از ابتدا میره سراغ اخلاق قابل بیان نیست!
اگه میخوای زندگی آخوندانه و اخوندپسندانه داشته باشی باس یه سره بری سراغ اخلاق. اساسنامه آخوندیسم میگه من و تو و هر کس دیگه ای نمیتونه چیزی بهتر از ائمه تو فکرش بیاد و یا بتونه عمل کنه و همچنین میگه تمام اونچه که امکان فکر کردن بهش و امکان رخ دادنش وجود داره در دوره ائمه مورد فکر قرار گرفته و یا رخ داده و پاسخ همه چیز در کاینات توسط ائمه داده شده پس دیگه میمونه که ما زندگیمونو تقلیدی از زندگی اونها قرار بدیم و تمام. فکر کنم اینطوری زندگی کردن آسون ترین روش زندگی کردن باشه خخخ
اگه بخوای بری دنبال فلسفه و معارف تا به اخلاق برسی و چطور زندگی کردن رو یاد بگیری هیچ وقت فرصت زندگی کردن رو پیدا نخواهی کرد.
شاید به ذهنت رسیده باشه که باید ترکیبی از اینها رو در نظر گرفت و به اعتدال رسید D: اینجا بازم مساله اینه که اعتدال رو چطوری به دست بیاریم!
هر موقع رفتی سراغ اعتدال اینو در نظر داشه باش که اعتدال مطلقی وجود نداره و بینهایت اعتدال میشه برقرار کرد برای هر چیز. ما اعتدال رو برای رسیدن به چیزی برقرار میکنیم و وقتی چیزهای متفاوتی برای رسیدن درنظر بگیریم اعتدال های متفاوت به دست میاریم.
چی شد؟ برگشتیم به هدف D: یا به چرای زندگی؟

تو بیا و چرای زندگی رو از هدف زندگی لطفا واسه من تفکیک کن.

صالحه دوشنبه 16 مهر‌ماه سال 1397 ساعت 11:20

من الان جوابی ک دادی رو خوندم...
با حرفت موافقم.
انتخابی ک من میکنم زندگی خیلی ها تحت شعاع قرار میده
ولی
معمولا اینطوری میشه ک نظر دیگران ارجحیت داده میشه ب نظر خودمون
و این درست نیست ک؟؟
در کل میتونم ب این نتیجه برسم ک
یه تعادل طبیعی بین این دوتا خوب تره ؟!

فک کنم منظورت اینه که طرف بخاطر حرف دیگران انتخاب میکنه و بله این درست نیست.

آره تعادل درسته. یادته یه بار بحث ایجاد تعادل بین درخت کنار جاده و قله آرزوها داشتیم؟ مشکل ما اونجا چی بود؟ اینکه تعادل رو بر پایه چه چیزی برقرار کنیم! اینجا هم مساله همینه. تعادل بین من و دیگران رو بر روی چه چیزی برقرار کنیم؟

صالحه دوشنبه 16 مهر‌ماه سال 1397 ساعت 11:12

سلاام:)
چطووری؟
خوبی ؟خوشی؟ خوش میگذره؟


داشتم درباره زندگی و هدف از زندگی و اینچیزا فکر میکردم
بعد باد صحبتای خیلی وقت قبلمون افتادم
که چرا انسان ؟؟؟
همون ک میگفتم ک چون انسان بودن ارزشمنده و اینا؟!
امروز فکر کردم
شاید انسان افریده شدیم ک رشد کنیم؟!
شاید این بالا و پایین رفتن ابزار نیست فقط ؛ خودش هدفه؟!
رشدی ک منظورمه با رشد فیزیولوژی ک هر درخت و پرنده ای میتونه داشته باشه فرق داره؛ گاو نمیتونه مثل من رشد کنه ک میتونه؟!
و همینه ک انسان رو از گاو متمایز میکنه!؟
همینه ک میتونه ادم رو بهتر از گاو یا پست تر اون کنه....


+حوصلت سر میره از اینکه فکرامو برات مینویسم؟
عاخه همیشه ب زاویه هایی اشاره میکنی ک تا مدتها میتونم بهشون فکر کنم ....
ببخشید اگ خارج از حوصلته

سلاااووم =)
اونجوری D:
خوبم، خوشم، خوش میگذره ^_^
تو چطور مطوری؟
خوف و خفنی؟ شنگول و منگولی؟ خل و چلی یا نه ^_^

آخری رو اول میگم D: خارج از حوصله م نیس قشنگ وسط حوصلمه بح بح D: ممنون فکر خوبتم ~_~ حوصلم سر نمیره از خوندن فکرای سالی :) دلم واست تنگ شده بود ~_~

با کمال یقین میگم آره. رشد. بشر میتونه رشد کنه همون رشدی که منظورته. و این رشد رو ما هنوز در سایر موجوداتی که دیده ایم مشاهده نکرده ایم.
ولی اینکه هدف خدا از خلقت بشر صرفا رشد کردن بشر باشه رو نمیتونم بگم آره. باید بیشتر در موردش فکر کنم. یادت باشه یه پست بلند بالا گذاشته بودم در مورد سردرگمیم و صد ناله و فغان که چرا و چرا و چرا.
و اگه منظورت از هدف، هدف زندگی کردن ما باشه (و نه هدف خالق از خلقت ما) باید بگم من هنوز کسی رو ندیده م که به صراحت ِهدف زندگیش پی برده باشه. وگرنه میتونیم برای هر شخصی هدفی رو تصور کنیم. من میخوام فلان کارا رو بکنم فلان کاره بشم و تو و او و دیگران فلان بشن و فلان بکنن. اما آیا اینها هدفن یا پله هایی برای رسیدن به هدف (هدفی نامعین)؟
به زندگی بزرگان که نگاه کنیم اونها هم به صراحت ِ هدفشون پی نبردن و یا لااقل اینطور به نظر میرسه. ابراهیم که مظهر ایمانه چه گام هایی رو در طول زندگیش برمیداره - از بریدن سر اسماعیل تا شکستن بت ها و کشتن و زنده شدن پرنده ها و ... - و کی میتونه بگه که در آخرین گام به هدفش رسیده؟!!
اگه روزی کفش به پا کردی و برای رسیدن شروع کردی به حرکت. فکر میکنی در کدام نقطه از کره زمین می ایستی و با یقین میتونی بگی من رسیدم؟؟؟ اگه روزی قلم به دست بگیری و برای نوشتن شروع کنی به سیاه کردن کاغذ، فکر میکنی چند میلیارد کاغذ سیاه میکنی تا به یقین برسی که نوشتن رو تموم کردی؟
شاید نباید به هدف زندگی فکر کرد و بهتره به چگونه زندگی کردن فکر کرد. آب شروعش تو دریاس یا تو بارون؟ و پایانش کجاس؟ عصن مهمه؟ ولی جریانش مهمه. اینکه کجا جریان پیدا میکنه به کجای این خاک حیات می بخشه این مهمه.

نگار جمعه 6 مهر‌ماه سال 1397 ساعت 13:05

دیروز اینقد روز سختتتی بود!


اجراداشتیم بعد مهمونا بلیط به دست پشت در واستاده بودن همونجا برق سالن رفت ..لپ تاب اتصالی زد.
دیگه روشن نشد
همه نهاهنگ هاوزیرصداها پرید!
نمایشم بدون اونااصلااا نمیشداجراکرد.
یعنی حرصی خوردم واشکی ریختمااا
آخرش به هزاربدبختی بعضی زیرصداهاروپیداکردیم وباتاخیر اجراکردیم و به خیرگذشت
فک کنم خیرش این بود که غصه هه باعث شد بااحساس ِ سرشار هممون نقشامونو بازی کنیم


ولی هنوز ازون حجم نگرانی برای دیروز،یکم پنچرم

او مای گاد! چه خوفناک ‎:-\‎
نمیشه که خیرخواهی خدا رو راحت دید که ‎:D این یه اجرای معمولی بوده و جهت اماده سازیت برای اجرای مهمتر بوده. این باعث میشه برای اجراهای مهمتر از یه لپتاپ پشتیبان استفاده کنی ‎:D تجربه باعث میشه استرس کمتر داشته باشی ‎:D و خیراندیشی های دیگه ... ‎:D

نگار پنج‌شنبه 5 مهر‌ماه سال 1397 ساعت 20:40

اگه ادم پشتش به خیرخواهی خدا گرم باشه همه رفتارهای ادما رو به خیر تعبیر میکنه و در اینصورته که خیر هم بهش میرسه

برگرفته شده از crazygirl.blog.ir


اینی که به صالی گفتی
سرحال ترم کرد

‎:-)‎
نگارا لطف تو از سر من فزون است

صالحه یکشنبه 1 مهر‌ماه سال 1397 ساعت 11:50

شاید چیزی ک تو انتخاب کردی از نظر من درست نباشه؛
منی ک جای تو نیستم طرز تفکر تورو ندارم
و کلا زندگیم با زندگی تو فرق داره
تو با توجه ب موقعیتت انتخابی کردی_حالا هرچی که بوده_
و این مسیر و خواستی پس مهم خودتی ک راضی باشی..نه من،نه دوستت،نه مردم...

اینکه گفتم مهم نیست چه چیزی رو انتخاب کردی
نه که اصلا مهم نباشه؛که مهمه!
اما اینکه ک جرئت انتخاب داشتی؛و راضی بوده باشی مهمتره:)


+من نیز خوبم:)

به نظرت میشه مسیری رو تو زندگی انتخاب کرد که فقط خود طرف راضی باشه و مسیر هم یه مسیر درستی باشه؟ و یا حتی به نظرت میشه به فکر انتخاب بود بدون دغدغه ای نسبت به رضایت دیگران؟
زندگی ما با هم فرق داره، درست میگی اینو اما آیا بی ارتباطیم؟ آیا انفرادی زندگی میکنیم یا انفرادی زنده ایم؟ من فکر میکنم ما اجتماعی زندگی میکنیم بنابراین نگرانی تو باید در دل من جا داشته باشه و من باید برای موفقیت تو جایی تو برنامه زندگیم باز کنم. آیا به نظرت من اشتباه میگم؟ به نظرت اگه الان اینجا فاطمه و زینب می بودن نظرشون کدوم شکلی بود؟ نگو نمیدونم چون هیچ کسی نمیدونه ولی همه میتونیم برآورد کنیم چیزی رو که نمیدونیم. پس برآورد خودتو بگو.

اینکه انتخاب کردن بهتر از نکردنه رو باهات موافقم :)

صالحه شنبه 24 شهریور‌ماه سال 1397 ساعت 21:18

سلام...
خوبی؟

سلام
آره خوبم، مرسی
تو چطوری؟

صالحه شنبه 24 شهریور‌ماه سال 1397 ساعت 21:17

مهم نی چی رو انتخاب کردی
و نظر بقیه چیه
مهم اینه خودت راضی باشی


و قبلتر از اون انتخاب کردن مهمه...
خود خود انتخاب کردن.
اینکه من تصمیمی بگیرم و انتخابی داشته باشم ارزشمنده
هرچی ک باشه؛
راضی باشم یا نه...اینکه جرئت انتخاب داشته باشی مهمه

چرا میگی مهم نیست چی رو انتخاب کردم؟
و دوم اینکه چرا رضایت خودم فقط مهمه؟
ممکنه توضیح بدی

نگار سه‌شنبه 6 شهریور‌ماه سال 1397 ساعت 06:53

beach2020.blogfa.com

هستم خدمتتون
صبحتم به خیر

به صرف پست های شکلاتی ⁦:-D⁩

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد