من و ایمان و دوچرخه

من و ایمان و دوچرخه

عبوری از یک شیار خلوت و هوایی در سیطره افسانگان
من و ایمان و دوچرخه

من و ایمان و دوچرخه

عبوری از یک شیار خلوت و هوایی در سیطره افسانگان

خواب های طلایی

خواب روی چشم هایم چیزهایی را بنا می کرد:

یک فضای باز، شن های ترنم، جای پای دوست.

نظرات 3 + ارسال نظر
صالحه دوشنبه 6 اسفند‌ماه سال 1397 ساعت 01:20

امشب با دیوان حافظ رفته بودم پیش دوستم،
هم اتاقیش گف عهع تو حافظ اوردی؟
منم سهرابمو اوردم
بعد من هعی یادتو افتادم:))
هعی بهش پز دادم ک ی دوستی دارم سهراب تحلیل میکنه خفن:)


بح بح
تا باشه از این پز دادن ها باشه

صالحه یکشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1397 ساعت 16:09

نگفتم دلم برات تنگ شده نه؟
خیلی تنگ شده ،خیلی

نوچز نگفته بودی *_*
من دلم برای دوست گلم تنگیده بود ~_~

صالحه یکشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1397 ساعت 16:07

چه خواب خوبی:))))

خواب های سهرابه دیگه +_+

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد