من و ایمان و دوچرخه

من و ایمان و دوچرخه

عبوری از یک شیار خلوت و هوایی در سیطره افسانگان
من و ایمان و دوچرخه

من و ایمان و دوچرخه

عبوری از یک شیار خلوت و هوایی در سیطره افسانگان

محض خاطر احترام

تصور من این نبود که صداقت به پای خوشامدی حراج خواهد شد.

انتظار داشتم که تحت تاثیر غیرقابل باورکردنی ها قرار بگیرم ولی انتظار نداشتم که اون چیز غیرقابل باور کردنی نخواستن دانستن باشه.

نظرات 33 + ارسال نظر
صالحه دوشنبه 18 شهریور‌ماه سال 1398 ساعت 23:32

اووممم برداشتم از بند دوم این بود ک خودت نخواستی بدونی و این متعجبت کرده:))

درسته ولی اون ایه ای ک میگهـ
چیزایی ک غمگینتون میکنه نپرسید چی؟

نمیدونم این ک میگم چقد معتبرهـ
اما یادمه جایی خوندم یا شنیدمـ
ک کسی از پیامبر چیزی پرسید
بعد پیامبر جوابی تو این مفهوم داد ک خب دونستن این چه فایده ای برای تو داره؟
ـ

یه تیکه تو کتاب روی ماه خدا رو ببوس
دیالوگی اینطوری رد و بدل میشه
ک روزنامه ها و اخبار با اطلاعات دست بندی نشده بمبارونت میکنن،
اونیکی میگ بالاخره بهتر از جهله.
در مقام مقایسه بله.

داشتن اطلاعات بهتر از جهله
اما اطلاعات بی فایده چطور؟

آدرس این آیه که گفتی رو لطفا بهم بده تا بتونم کامل بررسیش کنم ^_^

به نظر من این یه کذبه که به پیامبر نسبت داده شده

ببین وقتی دانستن صوبت میشه این به knowledge ارتباط داره نه information
تو هرم DIKW ارتباط بین داده، اطلاعات، دانش و بصیرت یا خرد رو میتونی مطالعه کنی کافیه گوگل جستجو کنی
اطلاعات به خودی خود بی فایده نیستن. اطلاعات بیجا بی فایده هستن و اطلاعات بی جا یعنی اطلاعاتی که در حال حاضر مورد درخواست نیستند. مثلا تو راهتو گم کردی و درخواست اطلاعات داری درباره راه. خب اطلاعات مربوط به تغذیه کودکان استثنایی میشه بی جا و در نتیجه بی فایده س برای تو که میخوای راه رو پیدا کنی.
اساسا، اطلاعات یه سیستم شبکه ای رو راه میندازه چیزی شبیه به یه تار عنکبوت اما نه تک بعدی بلکه چند بعدی. همه اجزا بهم وصلن تا بتونن برای دارنده اطلاعات، دانش رو فراهم کنن. خود دانش هم شبیه اطلاعات، شبکه دیگه ای رو تشکیل میده تا برای دارنده دانش (ینی دانشمند) خرد فراهم کنه. اینجا وقتی به کسی میگن خردمند یعنی کسی که اگه چیزی به زبان بیاره بهش ایمان داره. و این کسیه که میتونه براساس شهود حرف بزنه. راحت بگه اشهد ان لااله...
وقتی میلیاردها میلیاردها میلیاردها ناشناخته در جهان اطراف یک شخص هست (نه کل جهان هستی) چطور میتونه ادعا کنه که من به شهود در یگانگی خدا رسیدم :))
آیا آنکه میداند با آنکه نمیداند برابر است؟

صالحه جمعه 15 شهریور‌ماه سال 1398 ساعت 03:49

خیلی از شخصیتت دوره بنظرم که خوای بدونی!

البته،
اینک "چه چیز"باشه هم موثره؟نه؟
حالا سوال؟هرچیزی ارزش دونستن داره؟

من نخوام بدونم؟ ولی من میخوام بدونم. و چون دونستن رو خیلی شیرین میبینم نمیتونستم تصور کنم که کسایی باشن که عصن نخوان بدونن!

چه چیز باشه موثره بله. لااقل موثره که چقدر بخوایم بدونیمش
صد البته هر چیزی ارزش دونستن داره. ارزش دونستن عا نه ارزش تجربه کردن
خدا مگه نمیگه: آیا آنکه میداند با آنکه نمیداند برابر است؟

R شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1398 ساعت 01:15

اوهوم

تلگراف میزنی

R یکشنبه 13 مرداد‌ماه سال 1398 ساعت 11:08

R جمعه 11 مرداد‌ماه سال 1398 ساعت 12:27

...خواستم بینم زنده ای مرده ای

ارسال امواج میو میو برای گرفتن فیدبک از زنده ها
اره باااووو به این راحتیا از پا دربیا نیسم

R پنج‌شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1398 ساعت 18:16

meow ...

لابد منم باید پارس کنم

R پنج‌شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1398 ساعت 21:31

R یکشنبه 30 تیر‌ماه سال 1398 ساعت 10:34

ممنون ...

خواهش میکنم

R شنبه 29 تیر‌ماه سال 1398 ساعت 10:20

برند و مرند من حالیم نیست فقط گوشی خوبی میخوام
پولم در حد 4 تومنه...

برند و مرند
حدود 4 تومن!
بذار یه جستجویی بکنم
...
nokia 7.1, 64g-4g
حدود 3.500
nokia 7 plus 64g-4g
این سایزش بزرگتره و قیمتش همون حدوده
Xiaomi mi 9se
اگه خوش قیمت گیر بیاری حدود 4 تومنه
Xiaomi mi 8se
حدود 3.500

اینا گوشی هایی هستن که تو این محدوده قیمت ارزش خرید دارن

R جمعه 28 تیر‌ماه سال 1398 ساعت 14:47

یه گوشی خوب بهم معرفی کن میخوام بخرم ...

چه برندی؟ چه امکاناتی؟ چه سایزی؟ و از همه مهمتر چه قیمتی؟

R جمعه 28 تیر‌ماه سال 1398 ساعت 11:07

هنوز پیام میده اما جواب نمیدم ...

که اینطور
بهتره زودتر مساله ختم بشه!

R پنج‌شنبه 27 تیر‌ماه سال 1398 ساعت 17:25

آهنگی که برام فرستادی رو دوست دارم ممنون ...
روند کدوم مذاکرات...؟

خاهچز ^_^
با همون عاغاهه دیگه

R پنج‌شنبه 27 تیر‌ماه سال 1398 ساعت 10:57

من غلط کنم رد پای تو رو پاک کنم ...



از روند مذاکرات چه خبر؟

R سه‌شنبه 25 تیر‌ماه سال 1398 ساعت 10:39

به به چقدر این قالب به وبت میاد به به چهه چهه کیف کردم ...

به به :))

R سه‌شنبه 25 تیر‌ماه سال 1398 ساعت 10:35

کم پیدا شدی...

من که هستم تو رد پامو پاک میکنی

R چهارشنبه 19 تیر‌ماه سال 1398 ساعت 13:56

هزارمین سالگیت...؟
خوشحالم که با مرد فسیل شده ای چون شما هم کلام میشم ...

:)))))))

آره من و نوح تو نسبیت خاص یکی میشیم فقط بجای کشتی من 206 دارم :))
گفتگو با R ملکه از افتخارات منه

نگار شنبه 15 تیر‌ماه سال 1398 ساعت 14:06

اگه به نوشتن باشه ازکلاس اول به بعدهمه نویسنده ان..
مسئله اینه چی بنویسی..ازاین جهت من اصلا نویسنده نیستم.بنابراین تبریکت رو به عنوان رسیدن روزی که بسیارعزیزه می پذیرم

خرسند کننده بود

نگار جمعه 14 تیر‌ماه سال 1398 ساعت 16:25

روز ِ قلمه

[ بدون نام ] جمعه 14 تیر‌ماه سال 1398 ساعت 16:24

دایی جون قشنگم امروز قلمه.دلم خواست بهت تبریک بگم

مرسی آبجک گلم ^_^
تو نویسنده ای من باید بهت تبریک میگفتم که یادم نبود
تبریک میگم

نگار جمعه 14 تیر‌ماه سال 1398 ساعت 13:27

تو مسائل رونادیده نمیگیری و من پیش تواعتمادبه نفسم پایینه

عه؟ اعتماد به نفس نداری و اینجوری تاخت و تاز میکنی

نگار یکشنبه 9 تیر‌ماه سال 1398 ساعت 12:21

ایگنور نکردن

کیا چی رو ایگنور نکردن؟

نگار یکشنبه 9 تیر‌ماه سال 1398 ساعت 11:56

اشتباه نوشتم فعلو

کدوم فعل رو؟

نگار یکشنبه 9 تیر‌ماه سال 1398 ساعت 07:00

اما تو ترسناکی برام میثم ِ عزیزم.ازین جهت که پیش تواصلا اعتمادبه نفس دارم اما فک کنم این تعادل ایجادکنه .

چون اعتماد به نفس داری من ترسناک میشم؟

نگار یکشنبه 9 تیر‌ماه سال 1398 ساعت 06:57

واصلا این توانایی در ما باید کشته بشه!توانایی نادیده گرفتن واقعیات..
خورم!امابارهاشنیدم ازینکه هیچی نمیگم دلگیرن..
فکر میکنن بی تفاوتم ونادیده می گیرم در حالی که همیشه این طور نیست.
اتفاقا این توجه زیاد به اونهاست که سکوت منو به وجودمیاره
والا دم دستی ترین وکثیف ترین کار سرسری تاییدکردن طرف مقابله

انرژی میخواد که همیشه با دیگران گفتگو کنیم اما خب وقتی این شکل رسالت به خودش بگیره اونوقت نمیتونی بدون یاداوری از خطای دیگران عبور کنی وقتی سرسری تایید کردن دیگران رو نمی پسندی پس یه بازدارنده درون تو هست که هی در گوشت از رسالتت میخونه
و این خوبه

نگار یکشنبه 9 تیر‌ماه سال 1398 ساعت 06:56

واصلا این توانایی در ما باید کشته بشه!توانایی نادیده گرفتن واقعیات..
من شبیه تو نیستم که اکثر مواقع موضوعو بیان کنم
آدما به خاطر حرفایی که می زنم ناراحت نمیشناما حالات چهرم لومیدن

از مقدمات راه درست زندگی کردن همینه که واقعیت رو بپذیریم
هر جا پا بذاری و مشکلی وجود داشته باشه مطمئن باش جایی تو اون سیستم واقعیت پذیرفته نشده

نگار یکشنبه 9 تیر‌ماه سال 1398 ساعت 06:55

اگر صداقتت نبود
از چنین درجه اهمیتی برام برخوردار نبودی..

از کجا به صداقت من پی بردی؟

roya شنبه 8 تیر‌ماه سال 1398 ساعت 15:58

آره صندوق پیام هام پر شده بود
پیامت به دستم رسید خیلی ممنون
تصمیم گرفتم بهش نه بگم ...

:)
امیدوارم نتیجه خوبی بگیری

roya شنبه 8 تیر‌ماه سال 1398 ساعت 13:29

پیغامی برای من ارسال نشده ... اصلا بیخیالش

لطفا این کامنت های من که مرتبط با پستت نیست رو حذف کن

من دوباره ارسال کردم! ببین بلاگ اسکای قات میزنه. یا شاید صندوق دریافت پیامت پر شده چندتا از پیام ها رو حذف کن دوباره ارسال میکنم

roya جمعه 24 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 20:15

آره سخته ...
احساس میکنم که با بقیه فرق دارم و این متفاوت بودنمه که باعث شده تنها باشم...
همه اون آدمایی که بهشون اعتماد کردم و باهاشون صادق بودم
از پشت بهم خنجر زدن , تو روم بغلم میکنن و پشتم بدمو میگن...
بعضی وقتا از این ساده دلی بودنم حالم بهم میخوره , اما تو ذاتمه نمیشه که دو رو باشم ...
میخوام مثل خودشون باشم بد, دو رو . بهشون خیانت کنم دروغ بگم پست و کثیف باشم ...
اما نمیتونم ...
تعداد آدم هایی که بشه بهشون اعتماد کرد کم شده ...
متاسفم که اینو میگم اما من به خانوادم هم اعتماد ندارم ...
مگه صادق بودن تا چه حد سخته ...!؟

منم وضعیت مشابهی دارم ~_~ تفاوت داشتن به تنهایی منجر میشه.

اینکه نمیتونی بد و دورو و کثیف باشی حالتی نیست که کسی جلوی تو رو گرفته باشه این فقط خودت هستی که این انتخاب رو داری میکنی که صادق و ساده بشی. و این چیزیه که لبخند خدا رو در پی داره ^_^
من منش تو رو ستایش میکنم دوست گلم
اعتماد هم قشنگ بخاطر عدم صداقت از بین میره دیگه.
اینکه خانواده رو میبینی صداقت ندارن، گرچه نمیخوام بگم که اشتباه می بینی و اونا صادق هستن، اما باید اینو در نظر گرفت که بی صداقتی خانواده دلیل و یا هدف شیطانی نداره. حتی همین بی صداقتی خیرخواهانه رو هم من نمی پذیرم ولی برخورد کردن باهاشون یا بولد کردن این مساله فقط باعث وخامت اوضاع میشه. ایگنور کردن گاهی بهترین راه قابل انتخابه :)

صادق بودن اصل اساسی آدمیت و بنیاد همه صفات نیک و خوبی هاس. پس در مقابل این نقطه بنیادی و بسیار مهم قطعا شیطان تمام نیروی خودشو به کار می بره. بنابراین باید گفت صادق بودن سخت ترین کاریه که آدم میتونه اقدام به انجامش کنه و سنگین ترین باری هستش که آدم میتونه به دوش بکشه.

roya جمعه 24 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 10:41

خوب و صادق بودنی که کسی قدر ندونه چه فایده اخه ...

و اینطوری خیلی هم سخته، مگه نه؟

من بهت درود میفرستم رویا ^_^

roya پنج‌شنبه 23 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 17:51 http://dreamaway.blogsky.com/

من خودم به شخصه دوست دارم آدم های اطرافم شبیه خودم واقعیات رو بگن و باهام صادق باشند...


خب باید بگم که خیلی خوبی و البته خیلی هم کمیابی

roya پنج‌شنبه 23 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 10:23 http://dreamaway.blogsky.com/

تصور من این نبود که صداقت به پای خوشامدی حراج خواهد شد.
ــــــــــــــــــــــ

اینو نفهمیدم ...

مردم دوست دارن چیزی رو بشنون که خوششون میاد نه چیزی که حقیقت داره. اگه آدم صادق و بی پیرایه ای باشی مسلما در صحبت کردن با مردم سعی میکنی اونچه که می بینی رو بهشون بگی و در این صورت باعث رنجش و دلخوریشون میشی. حالا اگه بخوای طوری رفتار کنی که باعث ناراحتی دوست و آشنا نشی و برعکس خوشامد دیگران رو بدست بیاری باید از صداقت و بیان اونچه که می بینی صرف نظر کنی.
--
گاهی این ایده منفی تو ذهنم شکل میگیره که عصن بهتره آدم چشمشو ببنده تا واقعیت رو نبینه اینطوری دیگه حرف زدن مشمول ایگنور کردن واقعیات نمیشه. آخه ادم عذاب وجدان میگیره که چرا نمیتونه/نباید واقعیت رو بگه و باید چیزایی رو بگه که دیگران دوست دارن بشنون!
--
میدونیم که صداقت داشتن سخته - خب این درسته - اما این خیلی دور از ذهنه که پذیرفتن راستگویی و صداقت دیگران هم سخت باشه!

roya چهارشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 14:26 http://dreamaway.blogsky.com/

نفهمیدم چی گفتی...!

آره بعضی وقتا خیلی بد و سخت می نویسم =| کدوم یکیشو بدتر نوشتم دوست گلم ^_^

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد