من و ایمان و دوچرخه

من و ایمان و دوچرخه

عبوری از یک شیار خلوت و هوایی در سیطره افسانگان
من و ایمان و دوچرخه

من و ایمان و دوچرخه

عبوری از یک شیار خلوت و هوایی در سیطره افسانگان

خدا دروغ نمیگه

جدیدا حس کرده م که روبرو شدن با عواقب راستی و راستگویی شجاعت میخواد. همین که حتی بهش فکر کنیم که قراره بپذیریم که با عواقب راستی و راستگویی قراره روبرو بشیم هم شجاعت میخواد. این نمونه از شجاعت چیزیه که تنها خودش شخص درک میکنه و قشنگ اینجاس که طرف میتونه شجاعتش رو محک بزنه و اندازه بگیره. بی هیچ متداخل و مزاحمی. تنها خودشه که میبینه که آیا از رویارویی با عواقب راستی و راستگویی ترسیده یا به استقبالشون رفته.

وقتی بابام از من سوال میکنه دوست جنس مخالف داری، اگه بگم آره چی میشه؟ اونم چیزی رو که براحتی میشه پنهان کنم. عصن چرا فاش کنم؟ بعضیا میگن این مسائل مربوط به محرمانگی هامه!

من فکر میکنم محرمانگی نداشتن کار سختیه و باعث میشه تمام هیبتی که آدم برای خودش ساخته فرو بریزه. رنج زیادی باید متحمل بشه اما این رنج از اون رنج هاس که هر کس پا توش بذاره محال ممکنه پا پس بکشه چرا که خیلی شیرینه.

از نیچه خوندم درباره اهل حقیقت: «اهل حقیقت نزد من آن است که سر صحراهای بی خدا می نهد... اراده شیرانه خود را چنین میخواهد: گرسنه، شرزه، تنها و بی خدا.»

شجاع کسی نیس که شمشیر میکشه کسی نیس که با درنده ها گلاویز میشه کسی نیس که روی طناب راه میره بلکه شجاع کسیه که پشتوانه ش صداقته، کسیه که به راستی تکیه میزنه.

قبلا از پذیرش واقعیت صوبت شده بود؛ اینو اضافه کنم پذیرفتن واقعیت از نشانه های راستی گرایی هستش.

نظرات 12 + ارسال نظر
نگار جمعه 3 آبان‌ماه سال 1398 ساعت 05:11

پس امیدوار باشم از محبت خارهاگل می شود؟
اینکه میگی مومن دل دشمن شو به دست میاره.خب خیلی از آدمهای خوبِ تاریخ هستن که دشمن های سرسختی داشتن..که هیچوقت دلشون به دست اورده نشده!
مگه نه؟!

فک کنم کسایی که منظورتن کسایی هستن که دشمنانشون دشمنان خدا و حق هستن و از این رو با اون اشخاص هم دشمنی میکردن
این نوع دشمنی هم قابل رفعه به شرطی که دشمن از منافقین، ظالمین و یا کفار نباشه D:

از محبت که خارها گل میشه شک نکن.

نگار جمعه 3 آبان‌ماه سال 1398 ساعت 05:04

یکی از حرکاتش که اعصاب خورد کن ترینشه این بود که:
(یه اکانت جعلی ساخته بود به اسم من تو تلگرام وبه یکی ..کلی بد وبیراهِ زشت گفته بود از طرفم)
میدونی روزای اول خیلی خشم داشتم و هی به مامان می گفتم من تا نخوابونم تو دهنش راحت نمیشم!
ولی الان دیگه‌نمیخوام بکوبونم تو دهنش!
فقط هی حرکاتش میان تو ذهنم.
وبه این فکر میکنم من قبلاهم سرِ نازساگاری نداشتم بااین بشر..واقعا!
_فروتنی..!

خب اینکه بد نبوده. ینی خطرناک نبوده. این خودشو تخریب میکنه. اصلا هم نیازی نبوده که به این ماجرا ورود کنی. باید صبر میکردی (البته نمیدونم چه کردیا) و این ماجرا خود به خود تو رو وارد میکرد و تو اون موقع پاسخ میدادی و بسیار تاثیرگذار می بود.
اگه از این کارا میکنه بهت بگم اینا به نفع تو تموم میشه به شرطی که صبر کنی و خودت به مسائل ورود نکنی. اجازه بده مساله اینقدر رشد کنه که تو رو صدا بزنن اونموقع پاسخ بده.

فروتنی شیطان رو سرنگون میکنه اینو یادت نره.

نگار پنج‌شنبه 2 آبان‌ماه سال 1398 ساعت 22:58

میثم !
تقریبا مطمئن شدم دشمنی از طرف کیه..
ولی هیچ سندی برای رسواییش ندارم.
من باهاش عادی ومهربون بودم@
بعد اینکه بو برد بهش مشکوکم
شروع کرده به توجه کردن ومهربونی مثلا!
حقیقتشو بخوای می ترسم بی محلی کنم ودشمن تر بشه..ازطرفی اگه عادی باشم ممکنه فک کنه کودنم!وباز ضربه بزنه؟
میثم..خیلی غمگینم.دعاکن برام

آبجکم :)
مومن دل دشمنشو هم به دست میاره ~_~
یادت باشه فروتنی شیطان رو سرنگون میکنه. ذاتا دل هامون به هم راه داره اما شیطان این راه رو از بین میبره. فروتنی کن تا راه دوباره ساخته بشه.

نگار شنبه 27 مهر‌ماه سال 1398 ساعت 16:28

چه بد پس.شایدشوخولو میکردم.ببخشید

ببخشم؟ مگه چی شده باااوو!
مهم منظورت بود که خوب بود :)

نگار شنبه 27 مهر‌ماه سال 1398 ساعت 09:17

یه مقدار لنگ میزنم پس^_^ازصمیم قلبم رو خودت میدونی.

یکم رو که همه لنگ میزنیم

نگار شنبه 27 مهر‌ماه سال 1398 ساعت 09:12

اشتباه گفتم؟

مثلا یکی در مقام شاه اینطوری میگه

نگار جمعه 26 مهر‌ماه سال 1398 ساعت 23:47

برام انرژی مثبت و دعا و لبخند بفرست.☘
باکمال میل می پذیرم..

به روی چشم آبجک گلم
فک کنم باید میگفتی از صمیم قلب تشکر میکنم بجای با کمال میل میپذیرم +_^

نگار جمعه 26 مهر‌ماه سال 1398 ساعت 19:12

حالا حل که شد
بهت میگم با جزئیات
اگه حوصله داشتیم

کسی از من خوشش نیاد ودست به دشمنی بزنه..دشمنه ‌‌
واتفاقا سعی در مخفی کردن دشمنی ش داره.ولی لومیره

حلش کن :) چون یه دشمن هم زیاده.
با جزعیات هم تعریف کن چه ها کردی ^_^

امیدوارم اینطور نباشه ~_~

R جمعه 26 مهر‌ماه سال 1398 ساعت 12:39

من با همه رو راستم و همه با من برعکسش
فقط ناراحت میشم که میزنن به حساب زرنگی خودشون و خریتی من ... هه

آره جالبه که طرف که دروغ میبافه به هم فک میکنه داره زرنگی میکنه :|

نگار جمعه 26 مهر‌ماه سال 1398 ساعت 12:15

اینکه راستگو شجاعه رو واقعا
ومن با پوست وگوشت واستخونم حس کردم . تنها وتنها بابت شجاعتم در صادق بودن سر این مسئله، تونستم اعتماد کسایی که در جایگاه قضاوتند رو جلب کنم.
میثممم!من هرگز فکر نمی کردم دشمن داشته باشم.ولی انگار دارم!
واین اولین بار تو زندگیمه که با خصومت ِ مطلق از جانب کسی که جدا کاری به کارش نداشتم،مواجه شدم!
عجیب وغریب و قطعا تلخه واسم ..
این چند روز در خلوت خودم خیلی اشک هاریختم.
ولی جلوی دشمنم ودشمن هام فقط وفقط لبخند بودم وخونسردی!
خدا کمک رسونم بود واقعا..
مرسی ازش




یکی از فامیلا رشت دانشجو بود دوران
کارشناسیش.
می گفت اوناهم همین مدلی صحبت میکنن
مثلا دارم نمیام

انصافا شجاعت میخاد راست گفتن و پی راستی رفتن
جایگاه آدم صادق تدریجی شکل میگیره ولی هیچ چیزی تخریبش نمیکنه البته یه دروغ کوچولو تمامشو بر آب میده
دشمن که نیست طرف، یا از تو خوشش نمیاد یا جاشو تنگ کردی. دشمن که دشمنیش معلوم نیس. آدم کار درست حتی دل همچین افرادی رو هم باید بتونه به دست بیاره

من از صبح تا شب دارم نمیخورم :)))

نگار جمعه 26 مهر‌ماه سال 1398 ساعت 09:34

پوستمو کنده
و یه نگار جدید داره شکل میگیره

یه نگار پوست کنده

نگار جمعه 26 مهر‌ماه سال 1398 ساعت 09:32

وای وای وای میثم!
چند روزه هی دارم دروغ میشنوم.
هی لو میرن
و باز دروغ جدید..
وضعیت واقعا مزخرفیه!
بااین حال جملاتت یادم بود
از چالش و وضعیت کنونی تشکر میکنم
که اومده چیزای مهمی یادم بده
و من رو سرسخت تر کنه!
ولی پوستمو کند ها!
ناله و اینا نیست
حتی دارم غر هم نمیزنم
(جمله بندی رو)

چون پیامد دروغ رو نمیبینه راحت دروغ میگه
کارت بیسته که ازچالش ها تشکر میکنی
مطمئنا از پس هر چالشی یه افزایشی رو بدست میاری

جمله که فوق ادبیه یکی از همکارای سابق همینطوری جمله بندی میکرد. اونوقت من باید صبر میکردم تا اخرین کلمه رو ادا کنه تا بشه جمله ش رو بفهمم مثلا: میرفت خونه داشت بابام با ماشین دیروز

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد