من و ایمان و دوچرخه

من و ایمان و دوچرخه

عبوری از یک شیار خلوت و هوایی در سیطره افسانگان
من و ایمان و دوچرخه

من و ایمان و دوچرخه

عبوری از یک شیار خلوت و هوایی در سیطره افسانگان

آبگیر فرازمینی

نبیند مرا زنده با بند کس

که روشن روانم بر این است و بس

ابراهیم هم همینو میگه و میره بت ها رو میشکنه؛ که «روشن روانم» بر این است و بس.


نظرات 1 + ارسال نظر
نگار سه‌شنبه 10 دی‌ماه سال 1398 ساعت 14:11

ز من هرچ خواهی تو فرمان کنم
به دیدار تو رامش جان کنم

بح بح ^_^
هشدار: مگر بند! که از بند عاری بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد