من و ایمان و دوچرخه

من و ایمان و دوچرخه

عبوری از یک شیار خلوت و هوایی در سیطره افسانگان
من و ایمان و دوچرخه

من و ایمان و دوچرخه

عبوری از یک شیار خلوت و هوایی در سیطره افسانگان

The companionship is an act of getting tegether i.e. a sign of singularity

ما اغلب اوقات از آروم کردن و تسلی دادن خودمون قاصریم و ناتوان اما وقتی پای آروم کردن دیگران وسط باشه خیلی بهتر این کار رو انجام میدیم و باعث تسلی میشیم. رمز این تضاد در گفتاری که استفاده میکنیم نیست. چرا که اگه تجربه کرده باشید همون چیزایی که به خودمون میگیم اما آروم نمیشیم رو به دیگران میگیم و تسلی پیدا میکنن. در ایمان نداشتن به حرفایی که به خودمون میزنیم هم نیست چه بسا دیگران هم در درون خودشون باوری به حرفای آرامبخش ما ندارن.

واقعا چه چیزی هست که تفاوت ایجاد میکنه تا من نتونم خودمو آروم کنم اما بتونم دیگری رو تسلی بدم؟ در آروم کردن خودم ناتوان و در آروم کردن دیگران توانا باشم؟

نظرات 2 + ارسال نظر
نگار پنج‌شنبه 21 فروردین‌ماه سال 1399 ساعت 05:29

با خودم.
اوه یس.ممنونم ازت

وای خدا به خودت رحم کنه و همچنین به دور و بریات و اونایی که دورن مثلا هزار کیلومتر اونورتر (من بیچاره)

خاهچز

نگار چهارشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1399 ساعت 07:21

فک کنم چون دیگری رو دوست داریم و اون دوست داشتنه چاشنی دلداری دادنه میشه نتیجه مثبته و اینکه اونجایی که هرکس خودش می‌دونه که چه کرده و چقد ازون شرایط بد رو خودش ساخته نسبت به خودش خشمگینه.
وقتی با یکی دعواداری خبری از ناز و نوازش نیست.
منم الان تو اون موقعیتم
خیلی دوست دارم یکی از دور بیاد بگه نگااار تو خیلی خوب و بی تقصیر و معصومی.گفتم از دور چون نه خودم همچین باوری دارم نه نزدیکانم.

باریکلا ^_^
صوبتت به باور من خیلی نزدیکه

دعوا داری؟ اینجوری ؟
حالا کی هس اون بیچاره بینوا که باهاش دعوا داری؟ خدا بهش رحم کنه

از دور؟ چقدر دور باشه خوبه؟ مثلا یکی که هزاااار کیلومتر دورتر باشه که البته اونم همینو میگه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد