من و ایمان و دوچرخه

من و ایمان و دوچرخه

عبوری از یک شیار خلوت و هوایی در سیطره افسانگان
من و ایمان و دوچرخه

من و ایمان و دوچرخه

عبوری از یک شیار خلوت و هوایی در سیطره افسانگان

رب اشرح لی صدری

چرا من نمونه نسبتا خوبی از قوانین مورفی هستم؟

شانسیه یا به سبک زندگی و شخصیتم ارتباط داره؟

اگه شانسیه یعنی بر اساس بخت و اقبال رخ میده خب پس تکلیف این جهان مزرعه آخرت است چی میشه؟ کی مسئول ناکامی کشت و کاشت منه؟


تو داستان ها و فیلم ها زیاد دیدیم از ستاره بخت بگن.

من هیچ وقت به این ستاره بخت کمترین اعتنایی نمیکردم و همیشه میگفتم احمقانه اس.

آیا واقعا احمقانه است یا حقیقت داره؟

آخه چطور میشه برای یکی بداقبالی بباره و برای یکی دیگه خوش اقبالی؟! و هیچ ستاره بختی هم نباشه.

طلسم چی؟

جادو چی؟

دعا و ورد چی؟

آیا اینها حقیقت دارن و تو اجازه میدی هستی آدمی که بار امانت تو رو به دوش میکشه تحت الشعاع این چیزها قرار بگیره؟



وقتی به بزرگی نیکوکاری ها و بدکاری هایی که تو تاریخ بشر افراد مختلف انجام دادن فکر میکنم،

-مثلا لینکن که باعث براندازی برده داری شد.

-مثلا اون خلبانی که بمب اتم رو تو هیروشیما انداخت. چند نفر رو کشت؟ چند نفر بعد از اون ماجرا با معلولیت متولد شدن؟

-مثلا هیتلر. چقدر آدم به دستور هیتلر کشته شد؟

-مثلا ماری کوری چقدر آدم به واسطه کشف رادیواکتیو و کاربردش تو رادیولوژی درمان شدن و درمان میشن؟

میگم چطور میشه به نیکوکاری های بزرگ پاداش و به بدکاری های بزرگ جزا داد؟!

مگه یه آدم چقدر ظرفیت دریافت پاداش و یا جزا داره؟

تو بهشت چی میخوان به لینکن بدن؟ چی؟ چی بدن که جبران بشه؟

تو جهنم با هیتلر چیکار کنن؟ جواب این همه آدم که سلاخی شدن چیه؟

هان؟

ولی،

از اونجایی که یه نفر میتونه کارهای به این بزرگی انجام بده لابد ظرفیت دریافت سزاش رو هم داره!

پس،

باید گفت چقدر آدم بزرگه.

حیرت انگیزه که من اینقدر ظرفیت دارم!


با این همه بزرگی و ظرفیت، انگار جا به اندازه کافی برای دیدن زیبایی ندارم:

(سهراب) خاک انباشته از زیبایی است. دیگر چشم های من جا ندارد. چشم های ما کوچک نیست. زیبایی کرانه ندارد.



اونی که بیشتر براش پیش میاد که زیبایی ببینه، ستاره بخت با اونه؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد