من و ایمان و دوچرخه

من و ایمان و دوچرخه

عبوری از یک شیار خلوت و هوایی در سیطره افسانگان
من و ایمان و دوچرخه

من و ایمان و دوچرخه

عبوری از یک شیار خلوت و هوایی در سیطره افسانگان

اگه تو بینهایتی پس من کی ام؟

جالبه که ما محصور در احساسات و تعقل و تفکر و اینهاییم، چیزایی که تو خلق کردی.

و بعد تو برای وصف خودت از همینا استفاده میکنی و مثلا میگی مغروری یا مهربونی و...

چطور؟ اول مهربونی رو خلق کردی بعد مهربون شدی؟ خلق رو چه کردی؟ اونم خلق کردی؟ نمیشه که! پس تو خود خلقی تو خود غرور و خود مهری.

منم مثه نوار کاست های قدیمی کپی توام با کلی هوا و نویز و خط و خش به اسم آدم.

نگفتی که آدمی. گفتی آدم رو خلق کردی و از خودت درونش دمیدی

یعنی من هم خدام؟ یا باید بگیم آدم هم خودتی.  یعنی من توام؟ ما یکیم؟ آیا؟

نظرات 1 + ارسال نظر
نگار یکشنبه 2 آبان‌ماه سال 1400 ساعت 16:56

سلام میثم جان.. ممنون بابت محبتت به بریجی و من.. نیاز به این کارها نیست،معرفت و مهربونی شما( ببخشید، شما نه، تو) اثبات شده‌ست. عذرخواهی بابت تاخیر در تشکر...من و اوشون هر چن ماه، یه بار موفق به دیدار هم میشیم
خداوند، پیتزای بهشتی با حوری بهشتی، بهت بده مادر..

سلااام آبجکم
خاهچز
پیتزا رو باس با دوست زد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد