من و ایمان و دوچرخه

من و ایمان و دوچرخه

عبوری از یک شیار خلوت و هوایی در سیطره افسانگان
من و ایمان و دوچرخه

من و ایمان و دوچرخه

عبوری از یک شیار خلوت و هوایی در سیطره افسانگان

یک دنده جا افتاده

از نظر زمانی هیچ وقت با اطرافم همگام نبودم.

دیر رسیدم و دیر کردم همیشه.

درک من از حادثه وقتی شکل میگرفت که حادثه فراموش شده بود دیگه.

کودن؟

نفهم؟

گیج؟

خواب؟

شاید! نمیدونم؛ هرچی.

اما «بازنده».

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد