اولا که هپی نیو یر :)
بعدشم اگه من کارگردان بودم، حالا که نیستم ;) اما توصیه می کنم به کارگردانای عزیز که تو دیالوگ ها حرف تکراری نداشته باشن، اکثر فیلم ها رو وقتی می بینم یه اتفاقی که توی فیلم افتاده رو ممکنه ده بار تو دیالوگ های مختلف تکرار کنن ! بابا اخبار ثیاثی رو هم اینقدر تکرار نمی کنن !
خب دیگه، فک کنم جای خالی وزیر ارتباطات تو خیلی از فیلم ها بوووووق می زنه :)) نه ؟
لازم به ذکر نیست اما خب دیگه ;) چند دهه قبل، دیروز امروز، اومدم که برگردم . عمرا یو آندرستند ایت. بیکاز خب دیگه س ایت ;)
این خونه روشنه اما چراغی نیست
دنیام عوض شده این اتفاقی نیست
چرا مردم نمی دانند که لادن اتفاقی نیست
دیدگان را که تو خواندی به جهان یارترین ، چه دل آزارترین شد چه دل آزارترین
در هوایت پر گشودن باور بال و پر من باد شعله ور از آتش غم خرمن خاکستر من باد
گاه تنهایی صورتش را به پس پنجره می چسبانید
شوق می آمد دست در گردن حس می انداخت
تو دلم میگم هر توضیحی لذت شنیدن هنر نظم رو از بین می بره، ای کاش بین آدم ها، گفتگوها برخاسته از هنرها بود آآآآآآخ دلم گرفته اتفاقا عجیب هم گرفته
ادامه اون دو مصرع رو سهراب تو حجم سبز اینطور میگه
و بارها دیدیم که با چقدر سبد
برای چیدن یک خوشه بشارت رفت
آآآآآآآخ،
ولی نشد که روبروی وضوح کبوتران بنشیند
و اینجا چقدر باعث انبساط دریچه قلب ها میشه که میگه
بام ها جای کبوترهایی است
که به فواره هوش بشری می نگرند
می دونین چرا پشت دریاها شهری است ؟ چرا پشت تپه ها شهری نیست، پشت کوه ها پشت دشت ها چرا شهری نیست ؟ همون شهری که کاشان نیست و گمشده اس، چون اون شهر که کاشان نیست در دلی گمشده که به اندازه دریاهاست در نگاهی حل شده که خورشید به وسعت اون طلوع می کنه . همون سطح بزرگ . من از کدام طرف می رسم به سطح بزرگ . و ندا آمد بالاتر بالاتر .
چه دل پری دارم امشب
آره یکی بود می گفت و نترسیم از مرگ، من که می ترسم من که علی نیستم که بگم مرگ، برام خوشایندتر از سینه مادره برای نوزاد. من از حاصلضرب تردید و کبریت هم می ترسم :(
بیا و ظلمت ادراک را چراغان کن که 1 اشاره بس است به خدا قسم حیات ضربه آرامی است به تخت سنگ مگار بیا ذوب کن در کف دست من جرم نورانی عشق را و عشق سفر به اهتزاز خلوت اشیاست و تنها عشق تو را به گرمی سیبی مانوس می کنه که در شبی که نگوییم چیز بدی است بتونی دست هاتو در حرارتش به اندازه یک حادثه بشویی آآآآخ در دل من چه چیزهاییست
خدایا انی اجدد له فی صبیحه ... عهد می کنم که یک روز، در این شب ها، مرگ بر بام شوق همدلیم بنشینه . بسا آدم ها که با مرگ، به اندازه شهری که کاشان نیست، عزت جاودان پیدا کردن .
به مناسبت فیلتر شدن xda :( :( :(
امان از این هیتلرینگ
اگه یکی نخواد بره بهشت هم مجبوره از اینترنت پاک استفاده کنه :(
خداییش به قول محمود هم که شده خودتون گناه نکردین ؟
مادامی اینجا یه تعریفی داره ...
هیتلر هم به این خودسری و خودکامگی عمل نکرد واقعا که !
به خدایی که نمیشناسین قسم، که مسلمونی در بستر آزادی دست یافتنیه .
از بس خدا نزدیکه و چشای من دوربین شده یا شایدم به خاطر عینک آفتابیه که زدم، دنبال خدا می گردم با دست کشیدن رو زمین - دور و برم .
اولا که شیش ساعت و نیم دیگه 90 میره به تاریخ می پیونده و دست ما هم از 90 کوتاه میشه و ما در سال 90 می میریم و به سال 91 کوچ می کنیم و دوباره متولد میشیم .
نمیخام تکرار مکررات بکنم و بگم سال نوتون مبارک، میثم اینجا همیشه لحظه هاتونو هم تبریک گفته.
امسال اصلا برای نوروز آمادگی ندارم ! انگار که اصلا نوروز تا چند ساعت دیگه تو راه نیس ! واسه همین یه چیزی به ذهنم اومده که وقتی آدم تو آب و هوای چیزی نباشه به راحتی می تونه از پنجره ای متفاوت، دیگران و اون چیز رو تماشا کنه، یعنی وقتی اصفهان داری زندگی می کنی، برای تو مسجد شاه عباس یه ساختمونی نیس که تو رو برای خودنماییش بکشونه نقش جهان !
یعنی وقتی ونیز نباشی می تونی ونیزی ها و تاکسی قایقی رو بفهمی چقدر با تاکسی پیکان و حالا چند وقته سمند، فرق داره !
هر وقت هر کسی میاد در مورد موضوعی حرف بزنه از قبل روش فک کرده و این باعث ایجاد امادگی میشه، اونم با اطلاعاتی که به احتمال قریب به یقین تکراریه :) اما اگه یهو ازش در مورد موضوعی بپرسین که قبلا باهاش هماهنگی نشده، امکان اینکه حرف جدیدی داشته باشه :) خیلی زیاده.
واسه من امسال انگار نوروز جدیدتره !
عادت کردیم که تو تاکسی ماشینی بشینیم و نه تاکسی قایقی !
نوروزمون هم عادت شده ها، یعنی الان ببینین از فردا شروع می کنن به زور و با زحمت و با دلسردی و خودخوری و تنگ خلقی، میرن دید و بازدید . انگار که یه بچه رو به زور وادار کردی یه دفترچه 100 برگ رو مشق بنویسه :)
اگه به اندازه نوروز، نوروزی می کردیم و نه اینکه میوه و شیرینی و آجیلز بخریم و پز خریدهامونو بدیم، همون قول سهراب میشد "صبح ها وقتی خورشید در می آید متولد بشویم"
میگم تا حالا شده به جای اینکه پز خریدهامونو بدیم (هی وایسیم جلو آینه و هممممم) پوز خساستمون رو بزنیم و فقط همین تمبونی که الان خریدیم رو بدیم به یکی که نتونسته بخره :)
به خدا همین الان تو همین سال 91 و 2012 هستن کسایی که همین 500 تومنی که میدیم چیپس و چی توز موتوری تفریح می کنیم واسشون نون شب میشه :(
این همه که نوروز میشه و عید میشه و خاطره میاره و تکاپو تو ملت ایجاد می کنه باعث شده که ما رو هم به اندازه ای نو بکنه که از هزار تا دروغ و غیبتی که نقل و نبات فک جنبونمونه یکیشو فقط یکیشو بذاریم کنار.
بیخیال حرف زیاد هست تایپ منم از چشای شما سریع تره :)
در سال جدید ریگی از روی زمین برداریم ---> وزن بودن را احساس کنیم .
در جریان جنگ صفین، در ابتدا لشکریان معاویه قبل از رسیدن یاران امام علی به صفین رسیدن و آب رو در دست گرفتن و بر امام و یارانش بستن . بعد طی دو بار درگیری (که لشکریان معاویه آغازگر اون درگیری ها بودن) یاران امام آب رو از معاویه گرفتن و یک بار به خاطر حقه ای که عمرعاص به راه انداخت آب رو واگذار کردن . اما در زمان هایی که امام آب رو در اختیار داشت، معاویه و لشکرش رو از آب محروم نکرد .
امام علی با این اخلاق، روحیه جنگ طلبانه لشکر معاویه رو به شدت کاهش داده بود .
این مطلب رو گفتم که اینو بگم :) من با تحریم نفت از سوی ایران علیه چند کشور (هر چند دشمن) موافق نیستم .
بیایید تکلیف خودمون رو روشن کنیم ! ما ایرانی ها نه در مرام ایرانیتمون این بی مرامی ها می گنجه و نه در اقتدای ما به ولایت علی . اگه ما حقیقتا به علی اقتدا کردیم، باید در پرتو مرام علی، مرام داری کنیم .
وقتی ما از کورش و آرش و فردوسی ها یاد کنیم و اون ها رو نمادین بزرگانی برای ایرانی ها قلمداد کنیم، چطور می تونیم سیاهی نفت رو به جای سپیدی عقاید این بزرگان برگزینیم ؟!
خلاصه اینکه اگه به ولایت علی اقتدا کردیم و یا اگه از فردوسی ها رگی به ارث برده ایم، نمی تونیم به دیگران نفت (و هر چیز دیگه) ندیم .
دلم از این پره که هم به علی اقتدا نکرده، شیعه می نامیم خویش را، و هم رگ و ریشه فردوسی منکر شده، فرزند خلفش می نامیم خویش را !
پ ن :
بخشی از دعای عهد :
" اللهم انی اجدد له فی صبیحه یومی هذا . . . " خدایا به راستی من تجدید می کنم برای او (ولی عصر) در بامداد امروز و هر روز که زنده باشم، عهد و پیمان و بیعتش را که در گردن من است به گونه ای که هرگز از آن برنگردم و دست برندارم .
دلم می خواست از آیکو بنویسم
.
.
.
بی همتا
بازوان نگاهم را تا زلال قلبم امتداد ده
و شرح وسعتم را در مدار شعورم بچرخان
می خروشد باد
گر سر راهم شود دریای آتش، سبز
سنگ اگر بارد، چون باران
می روم زین رهگذر، و هر چه بادباد .
ولادت علی مبارک
هر جور که حساب کنین نمیشه که درصد درس سیستم عامل من تو کنکور ارشد بشه 33.33 درصد، از 6 تا تست این درس 4 تا زدم برای درسی که 6 تا تست داره نمره هر تست صحیح 16.67 میشه و هر تست غلط نمره منفی 5.57 داره
خب حالا اگه 1 تست صحیح زده باشم و 3 تا غلط، نمره ام میشه صفر
اگه 2 تا صحیح زده باشم 2 تا غلط میشه تقریبا 22 درصد
اگه 3 تا صحیح زده باشم 1 غلط نمره ام میشه حدود 45 درصد
اگه 4 تا صحیح زده باشم میشه 66 درصد تقریبا
چطور ممکنه با 4 تا تست نمره ام بشه 33 درصد ؟؟؟
اعتراض ؟ حرفا می زنیا ! سازمان سنجش به اعتراض یه داوطلب زپرتی جواب بده ؟ اگه نمره منو درست کنن مجبورن بگن اشتباه کردیم استغفرا....... زبونتو گاز بگیر سازمان سنجش که پانزدهمین معصومه، وا !
ارشد 90 حتی دفترچه سوالاتو واسه دانلود نذاشتن، کلید نهایی ندادن، پول اضافه گرفتن، واسه دریافت دفترچه سوالا پول گرفتن، بازم خوب شد احتیاج دوزاری سازمان سنجش، در کفمون بود !
یادمه یه بار 20:30 نشون میداد که چند نفر تو یه اتاق محبوس شده بودن (خر خودتونین) و داشتن سوالای کنکور سراسری رو آماده می کردن و خبر داغ که اینها فقط از یه دریچه بهشون غذا میرسه و هیچ ارتباطی با بیرون ندارن و چند هفته اس که محبوسن ! آخی !
خب ملتی هم که گوشت گوسفند و مرغ بخورن همین میشن دیگه، هر چی این تی وی بگه میره در اندرونشون ثبت میشه که صحت داره، یکی نگفت که واسه لو رفتن سوالا به دریچه ای به این ابعاد هم نیازی نیست !
واسه قبول شدن نور چشمی ها، هر کاری مباح که نه، مستحب ؟ هممممم مستحب که هست ولی در اصل واجب رابطه ایه ! اینم حدیثش
هر کس یک نفر از نورچشمی ها را در دانشگاه وارد کند، فرشتگان بر او اگر شد بول و اگر نشد تف می کنن !!!
ما خواهان اولیش هستیم .
نمیخوام قبول نشدنمو بندازم به گردن این آقایون چرا که خودم خرابش کردم .
ولی وقتی دستکاریی به این فضاحت تو کارنامه یه داوطلب زپرتی انجام میدن، چرا کارهای دیگه نکنن ؟ خداییش چرا نکنن ؟